رضا علیزاده «نام گل سرخ » اومبرتو اکو را بعد از 20 سال با ترجمه‌ای تازه منتشر می‌کند.

رضا علیزاده، مترجم در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به این اثر گفت: اومبرتو اکو پنج رمان نوشته است که نام گل سرخ اولین آن است و حدود 20 سال قبل در ایران ترجمه و منتشر شده است. من از این ترجمه راضی نبودم و جدای از این به دلیل خواست ناشر و نیز مخاطبانی که دیگر ترجمه‌های من ازاکو را خوانده بودند، دست به ترجمه مجدد این کتاب زدم.

وی ادامه داد: این کتاب مجموعه‌ای از چند مقاله از اکو و گفتگوهایی با اوست که در سال‌های اخیر با اقبال فراوانی نیز روبرو شده است. طبیعی است که با گذشت 20 سال بعد از انتشار این اثر و نیز گسترش زبان فارسی در این دوران نیاز به ترجمه مجدد این اثر بیش از پیش احساس می‌شود.

به گفته علیزاده، ترجمه تازه وی از این کتاب تا پایان سال جاری تمام می‌شود و از سوی نشر روزنه منتشر خواهد شد.

این مترجم پیش از این نیز کتاب‌های «بائو دولینو» و «آونگ فوکو» نوشته امبرتو اکو را نیز با ترجمه خود روانه بازار کتاب کرده است.

رضا علیزاده کار ترجمه را از سال 70 آغاز کرده است. نخستین آثار ترجمه شده از سوی وی مجموعه داستانی از ناتانیل هاتورن به نام «ماه گرفتگی» و مجموعه دیگری از تولستوی به نام «کوپن تقلبی» نام دارد. «سفرهایم با خاله جان» اثر گراهام گرین و نیز «درباره اعترافات آگوستین»، «درباره اورستیای آیسخلوس» و «درباره آسوموار امیل زولا» و مجموعه «ارباب حلقه‌ها» از دیگر ترجمه‌های وی به شمار می‌روند.

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...