«فصل آزما»ی 9 به مدیر مسئولی ندا عابد منتشر شد.

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، این شماره از «فصل آزما» با این مطالب همراه است: «گفت‌وگو با محمود، در جست‌وجوی «دولت‌آبادی»»، «گفت‌وگو با کوروش صفوی»، «با گلی امامی، حرف‌هایی درباره ترجمه و ادبیات»، «گفت‌وگوی محمدعلی سپانلو، محمدرضا اصلانی، ندا عابد و هوشنگ اعلم» و «گفت‌وگو با ابوتراب خسروی».

در بخشی از «گفت‌وگوی محمدعلی سپانلو درباره ممیزی و وضعیت ادبیات آمده است: «من یادم هست که ما شب‌های شعر می‌رفتیم اما هنوز هم معتقدم که بدنه اصلی ادبیات امروز ایران چیزی کم دارد و آن آنگاژمان اجتماعی است. چون ادبیات امروز ما گویا به زندگی امروزمان نگاه نمی‌کند. قرار نیست شعار بدهیم ولی چندان خبری از زندگی امروز در شعر و داستان ما نیست. پس کو؟ اگر یک نفر بیست سال دیگر این‌ها را بخواند پس این هوا، این فضا و این روز و روزگار که می‌تواند ثبت درازمدت شود در این آثار ادبی جایش خالی است. پارسال که مریض بودم صدها رمان خواندم، بی‌اغراق صدها رمان، ولی تصویر واقعی از این شهر و جامعه را در اغلب این رمان‌ها نمی‌دیدم. شما این روابط اداری پیچیده و گاه فاسد را حتی یک مورد در این آثار نمی‌بینید. یک نفر نشسته در خانه و غصه می‌خورد یا دعوایی با کسی کرده یا در اداره‌ای یک حرف‌های دوپهلوی عشق و عاشقی رد و بدل شده. درست است که این‌ها هم بخشی از ادبیات است اما آیا برداشت خواننده این آثار از زندگی امروز محدود به همین وجوه است؟ وجه دیگر هم هست که در این آثار نیست؟!

به هر حال من طرفدار آنگاژمان هستم. یک چیزهایی جالب است. در همین دوره‌ای که کسی باور نمی‌کرد یعنی در کشور انقلاب اسلامی موسیقی پیشرفت کرد. باورمان نمی‌شد که دانشجویان دختر اکثریت پیدا کنند. می‌شود پیش‌بینی کرد که همان‌طور که الان می‌بینیم سردبیرهای بیشتر نشریات ادبی زن هستند تا ۲۰ سال دیگر اکثر داستان‌نویسان ایرانی را خانم‌ها تشکیل می‌دهند و شاید اگر روزگار اجازه می‌داد پیش از این تعداد کارگردان زن داشتیم.»

نهمین شماره از «فصل آزما» با صاحب‌امتیازی و مدیرمسئولی ندا عابد و سردبیری هوشنگ اعلم در ۸۸ صفحه و با قیمت ۱۵ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ..............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...