جدال بر مفهوم علم با جامعه‌شناسان | الف
 

یکی از مباحثی که گویا قرار نیست به این زودی یقه‌ی جامعه‌شناسیِ آمریکایی را رها کند، بحث و جدل بر سر این پرسش است که آیا می‌توان گفت جامعه‌شناسی یک علم است یا خیر؟ درواقع تا سال 1880 جامعه‌شناسی در آمریکا به دلیل رابطه‌ای که با علم‌گراییِ آگوست کنت و هربرت اسپنسر داشت، بیش‌تر بعنوان زیرمجموعه‌ی فعالیت‌های اصلاح‌طلبانه و بشردوستانه در سایه‌ی کلیسا و در جهتِ تربیت و تعلیم مردم و کمک به مشروعیت‌طلبیِ قشرِ کارگر و محروم جامعه فعالیت می‌کرد و شناخته شده بود. پیچیده شدن بحث مورد نظر از زمانی بالا گرفت که دیدگاه‌ها و رویکردهای مختلفی در این رشته سربرآورد و جامعه‌شناسی عملا به حوزه‌های مختلفی تقسیم شد که مسائل دنیایِ جدید و مشکلاتی که به دنبال خود به همراه می‌آورد مانند جنگ جهانی اول و دوم، رویکردها و نگرش های متفاوتی را در بررسی جوامع انسانی پیش روی جامعه شناسان قرار ‌داد.

علم ناممکن: جامعه‌شناسی آمریکایی | محبوبه زمانیان

اما چاره چیست؟ آیا هم‌چنان باید بر سر درستیِ گزاره‌ی «علم جامعه‌شناسی» بحث‌وگفتگو کرد یا زمان آن رسیده تا با راهکارِ مناسب راه‌حلی برای آن اندیشیده شود؟ آیا می‌توان یک منطقه‌ی بی‌طرف و مستقل را برای بررسی چنین پرسشی انتخاب کرد و شک و تردید در این موضوع را برای همیشه از بین برد یا خیر؟

اهمیت این پرسش به این اندازه است که جاناتان اچ.ترنر استاد دانشگاه کالیفرنیا – که عمده‌ی فعالیت او در زمینه‌ی تحلیل نظریات جامعه‌شناسی است – با همکاری استیون پی. ترنر [Stephen Park Turner] استاد دپارتمان فلسفه دانشگاه فلوریدای جنوبی – که آثار و مقالاتی هم مرتبط با فلسفه‌ی علوم‌اجتماعی منتشر کرده است – اثری مشترک در این زمینه تآلیف کرده‌اند. «علم ناممکن»[The impossible science : an institutional analysis of American sociology] پژوهشی تاریخی در سیر تحولات جامعه‌شناسی، پیش از شروع جنگ جهانی اول تا دوران طلایی آن، به‌خصوص مابین سال‌های 1956 تا 1980 است؛ دوره‌ی زمانی که بودجه‌های بنیادهای خصوصی‌ای که به جامعه‌ی جامعه‌شناسان تعلق می‌گرفت چیزی بالغ بر 17 برابر افزایش پیدا کرد؛ مبلغی بالغ بر 30 میلیون در سال 1956 که در سال 1980 به 424 میلیون دلار در سال رسید.

کتاب جزئیات مهمی درباره‌ی عوامل تأثیرگذار بر رشد و تغییرات اساسی در جامعه‌شناسی آمریکایی ارائه داده است. به‌عنوان مثال می‌توان به تأثیرگذاری حمایت‌های مالی و اقتصادی در پیشبرد اهداف علوم‌اجتماعی در دوره‌های مختلفی اشاره کرد که در ایجاد یک چشم‌انداز مناسب و مترقی سهم بزرگی داشته‌اند. با این‌ ‌وجود موضوع اصلی و محوری کتاب فراموش نشده است؛ یعنی چه زمان جامعه‌شناسی نزدیک‌ترین فاصله را با شاخصه‌های اصلی علم برقرار کرده است و چه فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته است و آیا می‌توان در نهایت راهی یافت تا به اختلاف نظر میان اندیشمندان حوزه‌های مختلف پایان داد یا خیر.

محتوای این اثر به یک پیش‌گفتار و پنج بخش، به اضافه‌ی ضمیمه‌ها و پی‌نوشت‌ها و منابع و نمایه تقسیم شده است. بعد از پیش‌گفتارِ ساده و مختصر و مفید آن، فصل اول کتاب به ظهور جامعه‌شناسی در دوران پیش از جنگ جهانی اول در آمریکا می‌پردازد. دورانی که با رویکرد علم‌گرایی در اندیشه‌ی اگوست‌ کنت و هربرت ‌اسپنسر توانست با استقلال از حوزه‌ی فلسفه‌ی اخلاق و همین‌طور مذهب، با پژوهش و تحقیق تجربی در دانشگاه‌ها و مراکز و سازمان‌ها به مسائل مهم جامعه‌ی انسانی مانند مهاجرت، کار و اقتصاد بپردازد و چهره‌ی قابل اعتمادی در جامعه‌ی علمی پیدا کند.

فصل دوم کتاب به فاصله‌ی زمانی میان دو جنگ جهانیِ اول و دوم پرداخته است. دورانی که یکی از پیچیده‌ترین و گسترده‌ترین پیمایش‌های جامعه‌شناختی با حمایت مستمر راکفلر انجام شد. حمایت خانواده‌ی راکفلر در دانشگاه شیکاگو و سرمایه‌گذاری و کمک‌های مالی بلاعوض توانست ایده‌های مهمی در دپارتمان های جامعه‌شناسی پرورش دهد؛ مانند تغییراتی که "اِزرا پارک" در موضوعات جامعه‌شناسی بوجود آورد و با تفسیر مفاهیم و رویکردها در قالب تجربه‌های محلی که نشان‌دهنده‌ی توجه او به تأثیرپذیری انسان‌ها از عوامل محیطی و پیرامونی‌شان بود، رویکردی کلان در جامعه‌شناسی بوجود آورد. هم‌چنین در ادامه به جایگزینیِ رویکردِ "مسأله محور" در جامعه‌شناسی بر دیگر رویکردهای گذشته توسط "لیند" به طور مبسوط پرداخته شده است.

فصل سوم، دوران تلاش برای تجدید ارتباط و سازش میان نظریه و روش و عمل است؛ دوران جامعه‌شناسی آمریکایی پس از جنگ جهانی دوم که از دستاوردهای بزرگ آن به گفته‌ی نویسنده: «ظهور روانشناسیِ اجتماعی کمی و نظریه‌پردازی کارکردی» است. دوره‌ای که با افزایش منابع مالی گسترده به دوران طلائی جامعه‌شناسی امروز آمریکا منتهی شد. در فصل چهارم تحولات بنیادین در کیفیت و گسترش جامعه‌شناسی در دانشگاه‌های آمریکا مورد بررسی قرار می‌گیرد. در این دوران باشکوه، گرایش‌های مختلف تخصصی استقلال فکری خود را بدست آورده‌اند. نشریات تخصصی رو به افزایش‌اند و تنوع گفتمانی توسط نظریه‌پردازان بزرگ شدت گرفته است؛ جامعه‌شناسی آمریکایی به سرعت رشد کرده است و به دلیل حمایت‌های مالی عظیم و وجود تکثر دیدگاه‌ها و رویکردهای جدید و تازه، یکپارچگی و وحدت نظریات به کمترین حد خود رسیده است. در پایان این فصل مسأله و موضوع اصلی کتاب یعنی تبدیل شدن جامعه‌شناسی به علمی ناممکن به اوج خود می‌رسد که در فصل آخر کتاب، نویسندگان با تبحری ویژه و تخصص کافی و هم‌چنین بادقت و ظرافت بسیار آن را بررسی کرده‌اند. روایتِ فصیح و توانمند نویسنده در بیان نتیجه‌گیری و جمع‌بندی، تبحر و اشراف او بر موضوع را به خوبی نشان می‌دهد. البته کتاب تنها به شرح و توصیف نپرداخته است بلکه راهکارهای قابل تأملی هم ارائه می‌دهد که می‌تواند سرآغاز راهی جدیدی به سمت ممکن شدن علم جامعه‌شناسی باشد.

مطالعات جامعه‌شناسی به دلیل رویکرد انتقادی‌‌اش، زوایای پیچیده‌ی پنهانی دارد که گاهی به فراموشی سپرده می‌شود. به همین دلیل مطالعه و تخصص در این رشته تنها پرداختن به نظریات و خوانش آثار کلاسیک آن محدود نمی‌شود بلکه باید بتواند بارها تجدید حیات کرده و نقاط ضعف خود را بشناسد. همان‌طور که نویسندگان این کتاب با حساسیت ویژه‌ای به این مسأله پرداخته‌اند، صحت و سلامت طی شدن مسیر اندیشه به چالش‌هایی بستگی دارد که می‌آفریند و سپس آن‌ها را یک به یک و موشکافانه بررسی می‌کند و هیچ نقطه‌ی ابهامی باقی نمی‌گذارد. اما حقیقت آن است که جامعه‌شناسی همواره در مرحله‌ی آزمون و خطا باقی خواهد ماند اگر توانایی این را نداشته باشد که با پرسش‌های اساسی‌اش مواجه شود. این کتاب اما با شجاعت کافی جامعه‌شناسان را با پرسشی مهم مواجه می‌کند و بدون زیاده‌گویی و به حاشیه راندنِ اصل موضوع، مسأله را کالبدشکافی می‌کند و در آخر نیز با ارائه چند راهکار مسیر را برای پژوهش بیشتر هموار می‌سازد.

گاهی باید از مطالعه‌ در عمیق‌ترین بخش نظریات بیرون آمد و چهارچوب‌ها و اسکلت‌بندی موضوع را دوباره مورد بررسی قرار داد. به همان اندازه که فهم و شناخت نظریات مهم‌اند، شناخت تاریخ شکل‌گیری آن‌ها و عوامل تأثیرگذار بر آن‌ها نیز مهم‌اند. یک جامعه‌شناس واقعی نباید با غور در باطن، ساختارها و سازه‌های ذهنی‌اش را فراموش کند. علوم انسانی نیازمند چنین مهارت و تبحری است. نیازی که نویسندگان این کتاب به خوبی آن را فهمیده‌اند و به علاقمندان آن، خواهند آموخت.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...