کتاب صوتی «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند» نوشته‌ بیژن نجدی با صدای پیام دهکردی منتشر شد.

یوزپلنگانی که با من دویده‌اند با صدای دهکردی کتاب صوتی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، مجموعه داستان «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند» اثر مطرح بیژن نجدی، نویسنده و شاعر به روایت پیام دهکردی، بازیگر و کارگردان تئاتر، سینما و تلویزیون منتشر شده است.

در معرفی نوین کتاب به عنوان ناشر این کتاب صوتی درباره این کتاب و نسخه صوتی‌اش آمده است: «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند» تنها اثری است که در زمان زندگانی بیژن نجدی منتشر شد و حالا ۲۳ سال پس از درگذشت نویسنده‌اش این‌بار به‌صورت کتاب گویا در اختیار علاقه‌مندان به شنیدن داستان‌های معاصر ایرانی قرار می‌گیرد.

این کتاب روایت ۱۰ داستان کوتاه با موضوع «مرگ» است. داستان‌هایی که هر کدام از زاویه‌ای متفاوت و مجزا به این موضوع می‌پردازد. «سپرده به زمین»، «استخری پر از کابوس»، «روز اسب‌ریزی»، «تاریکی در پوتین»، «شب سهراب‌کشان»، «چشم‌های دکمه‌ای من»، «مرا بفرستید به تونل»، «خاطرات پاره‌پاره‌ دیروز»، «سه‌شنبه‌ خیس» و «گیاهی در قرنطینه» داستان‌های مجموعه‌ «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند» هستند.

روایت نمایش‌گونه پیام دهکردی از داستان‌های شاعرانه‌ نجدی ترکیبی شنیدنی را خلق کرده است که برای مخاطبان قصه‌های ایرانی و دوست‌داران کتاب گویا لذت‌بخش خواهد بود.

انتخاب موسیقی، میکس و مسترینگ این اثر را بهنام کلاه‌بخش برعهده داشته است.

«یوزپلنگانی که با من دویده‌اند» با زمان سه ساعت و ۳۰ دقیقه در اپلیکیشن طاقچه در دسترس علاقه‌مندان به کتاب گویا قرار گرفته است.

نسخه‌ چاپی «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند» اولین‌بار در سال ۷۳ توسط نشر چشمه منتشر شد و طی این سال‌ها ۴۰ بار دیگر تجدید چاپ شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...