امپریالیسم و مسئله دولت | شرق


«هرکسی که درباره امپریالیسم ایالات متحده سخن بگوید، احتمالا به این دلیل که ایالات متحده مستقیما بر هیچ کشوری در هیچ‌جای جهان حکومت نمی‌کند یا آن را اشغال نکرده به چالش طلبیده می‌شود. در حقیقت این همان دشواری مشخص‌کردن امپریالیسم نوین است». این جملات الن میک سینز وود [Ellen Meiksins Wood] در مقدمه کتاب «امپراتوری سرمایه» [Empire of capital] در ژانویه 2003 است، کتابی که او در آن جدایی نیروی نظامی امپریالیسم نوین را از قدرت یکه‌تاز بازار، خصوصیت بارز این امپریالیسم عنوان می‌كند.

الن میک سینز وود [Ellen Meiksins Wood] امپراتوری سرمایه [Empire of capital]

اما امروز و در پی تحولاتی که از آن روز معادلات ژئوپلیتیك جهان را تغییر داده یعنی «دکترین بوش» و حضور نظامی امپریالیسم آمریکا در جنگ‌های مختلف این ادعای کتاب همانطور که در مقدمه کوتاه مترجم هم به آن اشاره شده مسئله‌دار شده و حتی در همان‌موقع هم نویسنده را وادار کرد با احتمال پیش‌بینی تحول جدید در سیاست‌های جهانی آمریکا و در پیش‌گفتار کتاب بنویسد: «هنگامی که این کتاب آماده انتشار می‌شود جهان هنوز نمی‌داند که آیا ایالات متحده به‌واقع تهدیدش را برای جنگ با عراق عملی می‌کند یا نه؟» در ادامه او غیر‌ممکن نمی‌داند که آمریکا به تحولات آبرومندانه‌ای مثل کودتا شبیه آنچه برای اولین‌بار در سال 1332 در ایران انجام داد یا خروج داوطلبانه صدام حسین امید بسته باشد. منتقدان لیبرال این تغییر را انحرافی شدید از روند سیاست خارجی ایالات متحده از جنگ جهانی دوم به‌بعد دانستند. اما وود در پیش‌گفتار خود تاکید ‌کرد «این نوع از دیوانگی نه‌تنها در نیم‌سده گذشته ایالات متحده بلکه در منطق نظام‌مند سرمایه‌داری ریشه‌ای استوار دوانده است». جنگ‌های امپریالیستی که لنین اولین‌بار در 1916 به صورتی منسجم در «امپریالیسم به‌مثابه عالی‌ترین مرحله سرمایه‌داری» آن را توضیح داد و آن را دوره‌ای جدید و تغییر شکل در ساختار سرمایه‌داری بر سر کشف منابع اولیه جدید و رقابت‌های انحصاری دانست در سراسر قرن بیستم در جریان بود. امپراتوری سرمایه هرجا بتواند با زور اقتصادی شرکت‌های فراملیتی مثل بانک جهانی و «اسلحه بدهی» شبیه مورد یونان و هرجا که لازم باشد با حضور نظامی شبیه جنگ خلیج‌فارس و حضور دائمی نظامی در خاورمیانه خواست‌های خود را پیش می‌برد.

آخرین نمونه آن سوریه است که به جنگ غیر‌قابل‌پیش‌بینی و کلافی درهم تبدیل شده. جنگ در سوریه و حضور نیروی روسیه این‌بار نه در قالب رهبر بلوک سوسیالیستی که در قالب ناسیونالیسم روسی به‌همراه ساختار اقتصاد نولیبرالی- مافیایی شرایط و تحولات جدیدی را به منطقه و جهان تحمیل می‌کند. امروز ناامنی و تروریسم برخاسته از بنیادگرایی که جای خالی دیگریِ دشمن را برای امپریالیسم بازی می‌کند حاشیه امنیت را در دل پایتخت‌های امپریالیستی نشانه رفته است. مهم‌ترین وجه تمایز «امپریالیسم نوین» تفاوت و جدایی نیروی «اقتصادی» و«ماورای اقتصادی» نسبت به امپریالیسم‌های دوره باستان و پیش از سرما‌یه‌داری است. وود مسئله دولت سیاسی و زور ماورای اقتصادی را همچنان و هم‌پای قدرت بازار مهم می‌داند، هرچند گرایش به استفاده از نیروی نظامی را به دلیل پررنگ‌ترشدن سلطه بازار نسبت به گذشته در این نوع از امپراتوری نمی‌بینیم. به او به خاطر توجه به نقش دولت- ملت و گوشزدکردن اهمیت مسئله دولت در مبارزات معاصر، مارکسیست سیاسی می‌گویند. این ایده محوری کتاب او که دولت- ملت‌ها تضمین‌کننده بقای امپریالیسم سرمایه‌داری هستند و نقش آنها نسبت به امپراتوری‌های پیشین نه کمتر که بسیار بیشتر است امکانات زیادی به پروژه رهایی‌بخش می‌دهد. او در کتاب خود به استدلال مایکل هارت و تونی نگری در كتاب «امپراتوری» پاسخ می‌دهد. به اعتقاد آنها گویا دولت- ملت جای خود را به شکل جدیدی از «حاکمیت» بی‌دولت داده است؛ «وضعیتی که همه‌جا هست و هیچ‌جا نیست». از نظر وود، چنین دیدگاه‌هایی نه‌تنها واقعیت آشکاری را که جلوی چشم ما در جریان است و نقش اساسی دولت را در پیشبرد جهانی‌سازی سرمایه و ایجاد نظم جهانی نادیده می‌گیرد بلکه امکان خلق هرگونه فضای مقاومت را در مقابل نظام سلطه سلب می‌کند و به انقیاد می‌کشاند.

در اقتصاد جهانی‌شده امروز در وهله اول به نظر می‌رسد سرمایه فراملیتی از مرزهای دولت- ملت فراتر رفته، قدرت سرمایه پراکنده‌تر از قبل شده و مسئله تعیین مرکز قدرت سرمایه‌داری و به‌چالش‌کشیدن آن دشوارتر از پیش شده است. نتیجه نهایی تز بی‌مکانی امپراتوری که هارت و نگری مطرح می‌کنند این گزاره است که امروز اساسا سوسیالیسم و جنبش‌های کارگری موضوعیت ندارند و هرگونه پروژه ضد‌هژمونی ناممکن است. ولی وود تمرکز مرئی قدرت سرمایه‌داری را در دست دولت می‌داند، دولت‌هایی در قلمروهای ارضی مشخص. سرمایه جهانی نیازمند قدرت دولت و سیستم جهانی دولت‌های متعدد برای اهداف مختلف از جمله سرکوب و جهانی‌سازی است. جهان امروز بیش از گذشته جهان دولت- ملت‌هاست. شکل سیاسی جهانی‌شدن نیز، نه دولت جهانی، بلکه جهانی متشکل از دولت- ملت‌هاست که وظیفه آن حفظ سلطه سرمایه بر کارگران در نقاط مختلف است. دولت در اقتصاد داخلی سرمایه‌داری برای ایجاد و حفظ طبقه‌ای از کارگران فاقد مالکیت و کنترل تحرک آنها لازم است که بتواند برای عرضه نیروی کار و عرضه آن در بازار ساختار تولید را سامان دهد و در سطح جهانی نیز به شکل سیاست‌های مالی و نظامی امپریالیستی الزامات پیاده‌سازی نظام بازار آزاد و مقدمات گردش آزاد سرمایه و آربیتراژ جهانی کار را به‌منظور ارزان‌سازی تولید و افزایش سود مهیا سازد.

در شرایط امروز که به نظر می‌رسد بیش از هر زمان دیگری وضعیت به سود نیروهای ارتجاعی و رشد راست‌گرایی افراطی تغییر کرده و بحران جنگ و پناهندگی به بیشترین حد خود بعد از جنگ جهانی دوم می‌رسد و در شرایطی که امکان سازماندهی نیروی کار علیه سرمایه بیش از هر زمان دیگری غیرممکن به نظر می‌رسد، میك‌سینز وود تصریح می‌کند «مبارزات مردمی برای دستیابی به حکومت‌های دموکراتیک راستین و دگرگونی در توازن نیروهای طبقاتی در حکومت، می‌تواند با ایجاد همبستگی بین‌المللی در میان چنین مبارزات ملی و دموکراتیک چالش بزرگ‌تری را نسبت به گذشته در مقابل قدرت امپراتوری ایجاد کند. در جهانی که در آن اختلافات بین ثروتمندان و تهیدستان نه‌تنها محو نشده بلکه افزایش یافته است این امکان هرچند دور به نظر می‌رسد اما هرگز از ذهن امپراتوری خارج نشده است».

[«امپراتوری سرمایه» با ترجمه‌ی حسن مرتضوی و توسط نشر نیکا‏‫ منتشر شده است.]

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...