سرزمین جنگ‌ها و فاجعه‌ها | الف


امروز چشم هایمان را به آسمانی سراسر سیاه گشودیم، معلوم نیست چه چیزی را بمباران کرده‌اند. همه جا بوی بنزین سوخته می‌آید، یک روز کثیف، بادی و ماسه ای. ای باران، لطفآ، ببار و گیاهان‌مان را آبیاری کن. جنگ بدون شک نفرت انگیز ترین کلمه برای تمام مردم دنیاست؛ کلمه ای که شنیدنش هم، حتی برای جبهه به ظاهر پیروز فقط و تنها فقط یادآور نیستی و نابودی ست. جنگ برای ما مردمان خاورمیانه بیش از سایر مردم آشنا ست. وقتی به جنگ هایی که به مردم این منطقه مهم جغرافیایی تحمیل شده می‌نگریم از تعداد روزهای درگیری و آشوب در پنجاه سال اخیر متعجب خواهیم شد. کشورهای عربی از جنگ با اسراییل گرفته تا جنگ خلیج فارس همیشه پررنگ ترین بازیگر این ماجرا بودند. اما اسمی که در قریب به اتفاق این درگیری ها به چشم خورده و می‌خورد کشور همسایه ما و یکی از ثروتمندترین کشورهای دنیاست.

یادداشتهای بغداد» [Baghdad diaries : a woman's chronicle of war and exile] نوشته نها الراضی [Nuha al-Radi]

عراق با طیف وسیعی از قومیت‌ها و ادیان و اعتقادات، کشوری ست که سایه شوم جنگ و دیکتاتوری را دهها سال است که بر پهنه کم رمق خود حس می‌کند و مردمی که چاره ای جز رضا و تسلیم نداشته و ندارند.

جنگ جدای از تمام بدی‌ها و پلیدی‌های آن یکی از مهم ترین منابع برای اهل هنر و ادبیات بوده است. ماهیت عمیقا تراژیک جنگ و رخدادهای ریز و درشتی که در آن اتفاق می‌افتد به شکلی ناخودآگاه ذهن هنرمندان را به خود درگیر می‌کند تا در مدیوم‌های مختلف به روایت دیده ها و شنیده‌های خود برای ثبت و ضبط در تاریخ بپردازند. همانگونه که در گونه ادبیات داستانی (هم رمان و هم داستان کوتاه) آثار مختلفی پیرامون جنگ نوشته شده است، برخی از نویسندگان نیز از مدیوم هایی دیگر همانند یاداشتهای روزانه و یا روایتهای مستند و... استفاده کرده اند که آنها را در زمره ناداستانها دسته بندی می‌کنند. «یادداشتهای بغداد» [Baghdad diaries : a woman's chronicle of war and exile] نوشته نها الراضی [Nuha al-Radi] در زمره چنین آثاری در جای می‌گیرد.

نها الراضی (نقاش) عراقی‌ست که در یادداشت‌های روزانه‌اش چهره‌ای متفاوت از عراق کنونی را برای ما ترسیم کرده. او از روایت‌های بزرگ و زندگی در دوره جنگ و تحریم برای ما می‌گوید. در عین حال رد پای زندگی و زیبایی را هم در کنار این فاجعه به ما نشان می‌دهد. شروع این یادداشت ها از ژانویه 1991 تا مارس 2003 است؛ یعنی هم زمان با جنگ اول خلیج فارس و اتمام جنگ 8 ساله ایران و هجوم امریکایی ها به کشور عراق و پایان دیکتاتوری صدام.

الراضی در این 12سال روایت علاوه بر مشکلاتی که جنگ برای کشور عراق به وجود آورده برای ما از رخدادهای شخصی و اجتماعی خود گفته است؛ و از سفرهایی که به اردن، لبنان و سایر کشورها داشته می‌گوید.

در لایه‌های درونی این کتاب شاهد تنهایی نها الراضی و مردم عراق و هجوم همه جانبه کشورهای خارجی به مردم بی پناه عراق هستیم. تماشای چهره بی رحم جنگ از دریچه نگاه الراضی بسیار تکان دهنده است. همانطور که در فصل اول کتاب یادداشت‌های بغداد می‌خوانیم: «جنگ شروع شده و حمله‌های هوایی از زمین و آسمان دنیای بیرون را به جهنمی پر از نور و صدا بدل کرده. باغ من اما مأمن و پناهگاه است. نخل‌های افراشته و درختان پرتقال و گل و گیاه هایی که من کاشته ام بهشت کوچکی ست در دل جهنم.»

عشق او به طبیعت زائدالوصف بود. زندگی جالب او با سگش که به یاد نقاش سورئالیست اسپانیایی اسم او را سالوادور دالی گذاشته است هم از نکات جالب این یادداشتهاست. هرچقدر که به پایان کتاب و در واقع پایان روایت گری الراضی نزدیک می‌شویم این حس امید در آتش جهنم گویی در او کم رنگ تر می‌شود.

صفحه 196 : انگار امید از مردم عراق رخت بربسته. واقعیت دارد کم کم بدتر می‌شود. مثل اورانیوم ضعیف شده ای که علیه‌مان استفاده کرده‌اند داریم ضعیف و ضعیف‌‌تر می‌شویم. شاید هدف غایی شان همین است. نفت آلوده نمی‌شود. هرچی باشد کل ماجرا بر سر همین است، نفت بیشتر و بیشتر. اما دودش بیشتر از همه به چشم مردم عراق می‌رود، جنگ، تحریم، هزاران نفری که هر ماه از کمبود مواد غذایی، دارو و آلودگی هوا می‌میرند .

این کتاب به همت نشر چشمه به چاپ رسیده است و خواندن آن به خواننده ایرانی کمک می‌کند تا سطوح پنهان تری از زندگی مردمانی در همسایگی شان که بالغ بر 30 سال به صورت مستقیم یا غیر مستقیم درگیر جنگ بوده اند را بهتر بشناسند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...