به تازگی رمان «صیاد اسفنج» [Sunger avcisi] نوشته پاناییت ایستراتی [Panait Istrati] با ترجمه صابر مقدمی توسط نشر ناهید منتشر شده است. این رمان ایستراتی یکی از مهم‌ترین رمان‌های او در روند نویسندگی‌اش است و می‌توان آن را اوج نویسندگی ایستراتی دانست. «صیاد اسفنج» به نوعی داستان زندگی و ماجراجویی‌های او در سواحل سوریه است که برای صید اسفنج به استخدام یک کشتی درمی‌آید. مترجم این کتاب معتقد است که این رمان تم اصلی زندگی ایستراتی را دربرمی‌گیرد و می‌توان خود نویسنده را در شخصیت اصلی آن جست‌وجو کرد. در ادامه گفت‌وگوی ایبنا با صابر مقدمی را می‌خوانید.

صیاد اسفنج» [Sunger avcisi] نوشته پاناییت ایستراتی [Panait Istrati]

پاناییت ایستراتی جزو نویسندگانی است که رمان‌هایش به زبان غیرمادری نوشته است. چه شد که ایستراتی به زبان فرانسوی شروع به نوشتن کرد؟
پانايیت ایستراتی به خاطر فقر و تهیدستی خانواده مجبور به ترک تحصیل در دوران نوجوانی شد. پدرش یک قاچاقچی اهل کفالونیا یونان بود که بعد از تولد ایستراتی خانواده‌اش را برای همیشه ترک کرد. استراتی برای کمک به مادرش که در منازل مردم رخت‌شویی و پیش‌خدمتی می‌کرد از سنین کودکی وارد بازار کار شد و به مشاغل مختلفی از پادویی میخانه گرفته تا مکانیکی، رنگرزی، دربانی، قفل‌سازی، نقاشی ساختمان، جاشویی و غیره در کشورهای مختلف دنیا نظیر فرانسه، ایتالیا، شوروی، مکزیک، مصر پرداخت. این مشاغل باعث شد تا او با زبان‌های مختلفی از جمله زبان پدری‌اش یونانی و فرانسوی آشنا شود. آشنایی او با رومن رولان که از نویسندگان بزرگ آن زمان بود باعث شد رومن رولان به استعداد شگرف او پی ببرد و او را به نوشتن رمان از روی تجارب جالب و بی‌نظیر زندگی‌اش آن هم به زبان فرانسوی تشویق کند به قول ایستراتی این بانگ «بنویس بنویس» رومن رولان بود که به او کمک کرد به زور لغت‌نامه زبان فرانسوی را بیاموزد و آثارش را به این زبان خلق کند نه زبان مادری‌اش رومانیایی.

چرا به ایستراتی، ماکسیم گورکی بالکان می‌گویند؟
کودکی پاناییت ایستراتی شباهت زیادی به کودکی ماکسیم گورکی نویسنده بزرگ روس دارد. ایستراتی مانند گورکی در فقر و تهیدستی بزرگ شد و دستمایه آثارش مانند آثار او زندگی طبقات فقیر و تهیدست و پست اجتماع است. ایستراتی مانند گورکی شیفته انقلاب پرولتری و آرمان‌های سوسیالیستی بود و بعد از انقلاب شوروی به مدت هفده ماه در این کشور مهمان کانون نویسندگان اتحاد جماهیر شوروی شد. اما تیزبینی و ذکاوت خاص او باعث شد او به واهی بودن وعده‌ها و آرمان‌های کمونیستی پی ببرد و مانند آندره ژید نویسنده معروف فرانسوی دست از این مرام بکشد و به مبارزه با این نظام مستبد و بی‌رحم بپردازد.

رمان‌های ایستراتی به گونه‌ای است که نمی‌توان آن‌ها را ذیل مکتب ادبی‌ خاصی دسته‌بندی کرد. درباره سبک داستان‌نویسی او بیشتر توضیح دهید.
همانطور که در بالا اشاره کردم ایستراتی تحت تاثیر تشویق‌های رومن رولان به روایت تجارب جالب زندگی‌اش در قالب رمان‌هایش روی آورد. اگر بخواهیم سبک نویسندگی او را به یکی از جریان‌های ادبی معاصرش تشبیه کنیم باید او را نه به سبک نویسندگانی نظیر رومن رولان بلکه به نویسندگان قرن نوزدهم شوروی تشبیه کنیم. نویسندگانی که تحت تاثیر محیط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دوران تزاری به خلق آثار خود می‌پرداختند.

دوستی عجیب‌وغریب ایستراتی با رومن رولان به خودکشی او برمی‌گردد. از تاثیر رومن رولان بر ایستراتی بیشتر بگویید.
ماجرای خودکشی پاناییت ایستراتی و نامه معروفی که او خطاب به رولان نوشته بود و قبل از خودکشی روی سینه‌اش گذاشته بود و وصیت کرده بود آن را به رولان برسانند باعث توجه رومن رولان به او شد. رومن رولان شیفته استعداد خدادادی این نویسنده بالفطره شده بود و او را تشویق به نوشتن کرد. قطعا تشویق‌های رومن رولان باعث شکل‌گیری شخصیت ادبی و نویسندگی او شد اما اگر استعداد بالفطره نویسندگی او نبود هرگز ایستراتی ایستراتی نمی‌شد! اما اگر بخواهیم مقایسه‌ای بین سبک نویسندگی رولان و ایستراتی بکنیم باید بگوییم درون‌مایه آثار ایستراتی به هیچ وجه قابل مقایسه با رومن رولان و نویسندگان دیگر نیست. تجارب بی‌نظیر ایستراتی از سفرهای متعددش به کشورهای مختلف دنیا و پرداختن به مشاغل پست جهت سیر کردن شکمش باعث می‌شود نتوانیم او را با هیچ نویسنده دیگری مقایسه کنیم. شاید ماکسیم گورکی نزدیک‌ترین فرد از نظر سبک و درون‌مایه به ایستراتی است. بر این اساس ماکسیم گورکی بالکان تشبیه پر بی‌راهی برای بیان سبک نویسندگی او نباشد.

ایستراتی درباره «صیاد اسفنج» می‌گوید که «مشتی زندگی به آن پاشیدم». این رمان ایستراتی چه تفاوتی با بقیه کارهای او دارد و بازتاب زندگی گذشته نویسنده در آن چگونه است؟
همانگونه که اشاره کردم درونمایه آثار ایستراتی از تجارب او از زندگی در کشورهای مختلف دنیا ناشی می‌شود. بر این اساس این تجارب در تمامی آثار او موج می‌زند. به نظر من صیاد اسفنج پخته‌ترین اثر ایستراتی است. به نوعی مانیفیست زندگی ادبی اوست. بیماری سل و اتفاقات دیگر باعث شده او سایه مرگ را بر بالای سر خود حس کند و مشتی زندگی بدان پاشیده است.

تقریبا تمام شخصیت‌های اول رمان‌های ایستراتی، جنبه‌هایی از کودکی و جوانی نویسنده را روشن می‌کند. درباره ویژگی این شخصیت‌ها و به ویژه شخصیت اصلی رمان «صیاد اسفنج» بیشتر توضیح دهید.
اکثر شخصیت‌های رمان‌های ایستراتی افراد پست و فقیر اجتماعند. ولگرد و گرسنه‌اند و برای سیر کردن شکم خود به مشاغل پست نظیر دربانی و پادویی و دستفروشی روی آورده‌اند. در «صیاد اسفنج» ایستراتی آدریان زوگرافی که شخصیت اول اکثر ‌های ایستراتی است پا از دایره این تجارب فراتر گذاشته و به استخدام ناخدای کشتی صید اسفنج در سواحل سوریه در آمده است. رفتار خشن و سبعانه ناخدای کشتی و خدمه آن باعث بیدار شدن حس زندگی در او می‌شود. زندگی تم اصلی این رمان مهم ایستراتیست. او در این کتاب از آزمون‌های مهم زندگی سربلند بیرون می‌آید. من شیفته این نگاه انسانی او به زندگی هستم.

رمان «صیاد اسفنج» نوشته پاناییت ایستراتی با ترجمه صابر مقدمی در 136 صفحه با قیمت 28 هزار تومان توسط نشر ناهید منتشر شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...