رمان فرانسوی «معمای بازگشت» [The Enigma of the Return (L'Énigme du retour)] نوشته‌ دنی لافریر [Dany Laferrière] و ترجمه علی نساجی زواره توسط نشر افکار منتشر شد.

معمای بازگشت» [The Enigma of the Return (L'Énigme du retour)] نوشته‌ دنی لافریر [Dany Laferrière]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، رمان «معمای بازگشت» در ۲۸۲ صفحه و بهای ۵۵ هزار تومان توسط نشر افکار منتشر شد. این رمان بیست‌وسومین کتاب از مجموعه «قصه‌ی جهان» نشر افکار است. دنی لافریر نویسنده‌ هاییتی‌تبار کانادایی و عضو فرهنگستان فرانسه است. او برای نگارش این رمان جایزه‌ مدیسی را به خود اختصاص داد.

ویندسور کلبه لافریر، مشهور به دنی لافریر، زاده ۱۳ آوریل ۱۹۵۳ در پورت‌اوپرنس هاییتی، روزنامه‌نگار، داستان‌نویس و نمایشنامه‌نویس ساکن مونترال کبک کانادا است. وی در ۱۲ دسامبر ۲۰۱۳ به‌عنوان عضو آکامی فرانسه انتخاب شد و در ۲۸ می ۲۰۱۵ به‌طور رسمی نشان آن را دریافت کرد. پس از ژولین گری، لافریر دومین فردی است که بدون اینکه ملیت فرانسوی داشته باشد، به‌عضویت این نهاد درآمده است.

چنان‌که در مقدمه مترجم بر کتاب آمده، دنی کودکی‌اش را در پتی گواو با مادربزرگش - یکی از شخصیت‌های درخشان اثر حاضر - گذراند. مادرش در سن چهارسالگی با ترس از رژیم فرانسوا دووالیه به دلایل سیاسی مرتبط با پدرش، وی را به کبک فرستاد. از یازده سالگی، در بازگشت به پورت‌اوپرنس، زندگی در کنار مادرش را از سر گرفت و تحصیلات راهنمایی را گذراند. سپس، نویسنده‌ فرهنگی در یک هفته‌نامه شد. در ۱۹۷۶، دوست روزنامه‌نگارش گاسنر ریموند که مانند او ۲۳ سال داشت، کشته شد. به‌دنبال این اتفاق، از ترس در «لیست بودن» به‌سرعت هاییتی را به مقصد مونترال ترک کرد و هیچ‌کس را به‌جز مادرش در جریان نگذاشت. در ۱۹۷۹ به‌مدت شش ماه به پورت‌اوپرنس برگشت و با مارگارت بروت آشنا شد که از او سه دختر دارد. در بازگشت به مونترال در ژوئن ۱۹۷۶، در خیابان سنت‌دنیز ساکن شد و تا ۱۹۸۵ در کارخانه‌ها کار می‌کرد؛ همین موقع بود که نخستین رمانش را با نام «چگونه بدون خسته شدن با یک سیاه‌پوست عشق‌بازی کنیم» منتشر کرد. رمانی که موفقیت بسیار را برای او - به‌خصوص در کشورهای انگلیسی‌زبان - به همراه داشت، تا جایی که نویسنده را با بوکوفسکی مقایسه کردند. لافریر از سال ۱۹۹۰ با خانواده‌اش در میامی فلوریدا ساکن شد، اما از ۲۰۰۲ در مونترال زندگی می‌کند.

رمان «معمای بازگشت» که با الهام از رمان «دفترچه یادداشت بازداشت به زادگاه» اثر امه سزر - روشنفکر، شاعر و سیاست‌مدار سیاه‌پوست فرانسوی‌زبان اهل کارائیب - نوشته شده، به روایتی از زندگی روشنفکران تبعیدی در دوران حاکمیت دیکتاتوری در هائیتی می‌پردازد.

این رمان جوایز بسیاری از آن خود کرده است: جایزه مدیسی، ۲۰۰۹؛ جایزه‌ بزرگ کتاب مونترال، ۲۰۱۰؛ نامزد جایزه‌ ادبی دبیرستانی‌ها، ۲۰۱۰؛ بهترین رمان سال در رده‌بندی بهترین کتاب‌های سال مجله‌ کتاب، ۲۰۰۹؛ بهترین رمان فرانسه‌زبان در دسته‌بندی بهترین کتاب‌های مجله خواندن، ۲۰۰۹؛ جایزه کتابخانه‌ کبک، ۲۰۰۹؛ و جایزه‌ بین‌المللی ادبیات توسط خانه‌ فرهنگ دنیا برلین، ۲۰۱۴.

................ هر روز با کتاب ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...