شکوه مرگ | آرمان ملی


«بیوه‌ها» [Widows] رمانی از آریل دورفمن [Ariel Dorfman] به ترجمه بهمن دارالشفایی، در مجموعه کتاب‌های جیبی نشر ماهی است. دورفمن، داستان را به زبان اسپانیایی نوشته ولی ترجمه حاضر، با هماهنگی نویسنده از برگردان انگلیسی آن صورت گرفته ‌است. «بیوه‌ها» پیش از این نیز دوبار به فارسی ترجمه شده ‌بود؛ یک‌بار با همین نام و بار دیگر با نام «زنان گمشدگان» که به تصریح مترجم در مقدمه کتاب، اولی در بازار کتاب موجود نیست و دومی اگرچه که فتح باب آشنایی مترجم با این اثر بوده و از این بابت خود را وامدار آن می‌داند، حق مطلب را ادا نکرده و مجموع این شرایط مترجم را مجاب کرده‌ که به امید یافتن خوانندگان بیشتر برای داستان، دست به بازترجمه آن بزند.

بیوه‌ها [Widows]  آریل دورفمن [Ariel Dorfman]

«بیوه‌ها» داستانی در دل داستانی دیگر است و در نخستین صفحه خود، رمانی از اریک لومان معرفی و با مقدمه پسر او آغاز می‌شود. جریان از این قرار است که وقتی همسر لومان، پسر او را در بطن خود داشته لومان نیز داستانی در ذهن داشته که پیش از تولد فرزندش و برای او روی کاغذ می‌آورد؛ درست چند هفته پیش از آنکه ماموران گشتاپو او را برای بازجویی با خود ببرند. لومان هیچ‌وقت بازنمی‌گردد ولی دست‌نوشته‌اش پس از سی‌سال پیدا می‌شود و از همان دست‌نوشته است که بیوه‌ها سربرمی‌آورند. سرگذشت بیوه‌ها در روستایی دورافتاده از کشوری بی‌نام می‌گذرد که همه مردان آزادی‌خواه‌اش مانند خود لومان به دست نیروهای امنیتی به یک بازجویی بی‌بازگشت رفته‌اند، ولی داستان از جایی آغاز می‌شود که اجسادی غیرقابل شناسایی در ساحل رودخانه روستا، یعنی جایی که بیوه‌ها لباس‌هایشان را می‌شویند، پهلو می‌گیرند. با پیداشدن اولین جنازه «سوفیا آنگلوس» که همسر، دو پسر و پدرش از ناپدیدشدگان هستند مدعی خویشاوندی با جنازه و خواستار تحویل آن برای برگزاری مراسم خاکسپاری می‌شود و تشدید همین روند است که برای نیروی نظامی حاکم بر روستا دردسرساز می‌شود.

این وضعیت، کارکرد و نقشی ایزیس‌گونه برای زنان رمان «بیوه‌ها» رقم زده. «ایزیس» یکی از شاخص‌ترین ایزدبانوان اساطیر مصر باستان است که پس از آگاهی از کشته‌شدن همسرش «اوزیریس» به جست‌وجوی پیکر وی برمی‌آید. در این داستان اسطوره‌ای هم بدن اوزیریس مانند مردان آزادی‌خواه روستای «بیوه‌ها» در رودخانه رها شده‌ و ایزیس پس از ماجراهای مختلف آن را می‌یابد. اگرچه که پیکر اوزیریس بار دیگر دزدیده و قطعه‌قطعه می‌شود ولی ایزیس این‌بار هم تمام قطعات را پیدا می‌کند و به این ترتیب به همسرش زندگی جاودانی می‌بخشد. زنان «بیوه‌ها» نیز در قالب حقی که به‌مثابه یک وظیفه به آن نگاه می‌کنند در پی رساندن پیکر مردانشان به منزلگاه ابدی آنها هستند: «مهم نیست چقدر باید صبر کنم، اما یک روز این حق پایمال‌شده را به پدرم برمی‌گردانم. او را در حضور کشیش و با نام خودش دفن خواهم کرد.»

زنان در سراسر این داستان از سوی نیروی حاکم متهم به نفهمیدن و تعلق به خانه هستند: «[آقای کاستوریا] به همسرش گفت او از مسائل سیاسی هیچ سردرنمی‌آورد و نباید خودش را درگیر این مسائل کند. گفت بهتر است این موضوعات را به مردان بسپارد.» ولی در عمل، همان‌ها هستند که در نبود مردان، چرخ آزادی‌خواهی را می‌چرخانند و نه به صورتی ذاتی و طبیعی خواستار بازگشت مردانشان، بلکه در قالب دریافتی عمیق‌تر خواهان برگزاری مراسم خاکسپاری برای آنها هستند. تاجایی‌که وقتی یکی از دو پسر سوفیا به خانه بازمی‌گردد به‌جای آغوش باز مادر، با این پرسش روبه‌رو می‌شود که در مقابل چه چیز آزاد شده است.

«بیوه‌ها» در مولفه‌های ساختاری نیز عملکردی هم‌پیوند با بافتار خود دارد. یکی از بارزترین این مولفه‌ها افتادگی بخش دهم در فصل ششم رمان است که دلالت‌های توامان ساختاری و بافتاری دارد. علاوه بر این، داستان در مقوله زاویه دید هم وضعیت کم‌وبیش خاصی را تجربه می‌کند؛ به‌این‌ترتیب که خواننده نه‌فقط در بخش‌های مختلف رمان شاهد روایت داستان از منظر زاویه‌های دید متفاوت است، بلکه گاهی در یک بخش و حتی یک بند نیز تغییر زاویه دید صورت می‌گیرد. در این میان، آنچه با هوشمندی نویسنده مانع ازهم‌گسیختگی روایت و اختلال در انتقال معنا شده، وحدتِ عامل کانونی‌کننده در یک بخش است. به این معنا که اگرچه برای مثال در فصل دوم رمان زاویه دید حتی در جملات یک بند در حال چرخش میان اول‌شخص و سوم‌شخص است ولی عامل کانونی‌کننده ثابت باقی می‌ماند و به این ترتیب انسجام روایت حفظ می‌شود.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...