بی‌اعتنایی دنیایِ میشاییل هانکه | الف


«برای‌تان کتابی آزاردهنده آرزو می‌کنم؛ چون برای شناخت سینمای میشاییل هانکه، دنیای او و دنیای خودمان، میان‌بُر مطمئن‌تری نمی‌شناسم.»
این گفته‌ای‌ست از میشاییل هانکه، در شب افتتاحیه یکی از فیلم‌هایش در جشنواره فیلم لندن، سعید عقیقی با نقل آن در انتهای پیشگفتار «سینمای آزار»، مخاطب را آماده ورود به دنیای این فیلمساز می‌کند. با کتابی که البته برای مخاطبان خاص سینما نوشته شده است.

سینمای آزار سعید عقیقی

«سینمای آزار»، در ادامه‌ی فرم تک‌نگاری‌های تحلیلی - سینمایی سعید عقیقی قرار می‌گیرد و در راستای ارائه منطق نظری کاملی از سوژه مطالعاتی خود، به بررسی همه‌جانبه‌ی آثار میشاییل هانکه می‌پردازد. او معتقد است: آزار و آزاردهنده، بهترین واژگانی هستند که برای توصیف آثار این فیلمساز سفید موی اتریشی، میشاییل هانکه، می‌توان از آنها استفاده کرد.

میشاییل هانکه کارگردان صاحب سبکی است که در طی چندین سال با ساخت فیلم‌های تلویزیونی و سینمایی توانسته است ایده - انگاره خویش را از منظر نگاه یک فیلسوف – سینماگر به اجتماع و رسانه با رویکردی انتقادی در معرض نمایش قرار دهد.

سعید عقیقی معتقد است آنچه در سینمای هانکه به تصویر درمی‌آید عادی بودنی است معمول و معقول. نماهای بی چشم‌انداز و گاه ساکن و خالی که به‌تدریج می‌تواند سبب آزار تماشاگر شود، زیرا سینماگرِ موردبحث کتاب، با تسلط بر سبک شخصی خود که وام‌گرفته از روحیه ایدئالیسم آلمانی اوست با ارائه باورهای متناقض در قالب داستانی ساده و تکه‌تکه بیننده را در تنگنایی عقلانی قرار می‌دهد که دائماً به مشارکت فکری تماشاگر در پرکردن جاهای خالی اثر نیاز دارد.

سعید عقیقی، هانکه را در کنار نویسندگانی چون آرتور شنیستلر و پیتر هانتکه قرار می‌دهد. زیرا هانکه هم مانند این نویسندگان تأثیر اجتماعی هر پدیده را در لایه‌های روان‌شناختی آن جستجو می‌کند و همین موضوع باعث می‌شود رابطه مخاطب با اثر شکل بگیرد. مخاطب در مقابل سردی و بی‌اعتنایی دوربین به‌عنوان یک شاهد عینی قرار می‌گیرد که یکی از هدف‌های هانکه در قامت یک راوی – شاهد است که آینه‌ای از روزمرگی را تصویر می‌کند.

همان‌طور که گفته شد سعید عقیقی فرم تک‌نگاری را برای نگارش کتابش انتخاب کرده است که در ادامه تک‌نگاری‌های سینمایی است که از سال ۱۳۷۶ با تمرکز بر سینمای ایران و آثار کسانی چون رخشان بنی‌اعتماد، عباس کیارستمی و ابراهیم حاتمی‌کیا شروع کرده است. او معتقد است در وانفسای خلأ نقد هنری این فرم می‌تواند ماندگاری بیشتری داشته باشد، در تک‌نگاری تحلیلی با موضوعیت واحد، مؤلف – منتقد ، مواضع نویسنده را در میان مستندات و منطق نظری اش پیدا می‌کند نه با تمرکز بر جز و یا یک اثر.

از همین رو نویسنده کتاب سعی کرده است از میزانسن‌های سینمایی هانکه در سبک نوشتاری خود بهره ببرد. پاراگراف‌های بلند و نفس‌گیر که سعی می‌کند اطلاعات زیادی به خواننده کتاب ارائه دهد اما لزوم درک کلیت متن، تسلط بر پیشینه‌های فکری – فلسفی است که خواننده کتاب باید به جستجوی آنها بپردازد. به همین دلیل خواندن کتاب شاید برای مخاطب عام و غیر سینمایی سخت و خسته کننده به نظر آید.

هدف از تمرکز بر میزانسن سینمایی و استفاده از این فرم خاص در نوشتار این کتاب همان‌طور که نویسنده گفته است به این دلیل است که: «توجه به میزانسن به معنای توجه به دنیای فیلمساز است. میزانسن یعنی بخشی از جهان که فیلمساز تصمیم گرفته به ما نشان دهد و حتی گاهی از بخشی که به ما نشان نمی‌دهد هم می‌تواند سخن بگوید. در این میزانسن، از زیبایی‌شناسی تصویر و فضاسازی تا پس‌زمینه‌های سیاسی اجتماعی و ایدئولوژیک را می‌توان دریافت کرد. اگر از مفهوم سبک سینمایی حرف می‌زنیم بی‌تردید داریم به تفاوت‌های میزانسن اشاره می‌کنیم. هانکه فیلمسازی عمیقاً سیاسی و اجتماعی است. اما این را صرفاً از طریق دیالوگ یا کلوزآپ بازیگرانش نمی‌توانید بفهمید. لازم است فیلم‌هایش را ببینید. به حضور رسانه، یا شیوه نمایش خشونت در جای‌جای میزانسن فیلم‌هایش توجه کنید. اینکه چطور از طریق میزانسن فضا می‌سازد و مواضعش را هم منتقل می‌کند، اگر این حس در فیلم هانکه آزاردهنده است به دلیل پرهیزش از پیچ‌وخم داستان است. مکث بر میزانسن به شکلی است که شما نمی‌توانید تصویر را فدای داستان کنید .»

به همین دلیل عقیقی می‌کوشد در عین حفظ انسجام در بسط مفاهیم، نه با روشی واحد، بلکه همراه با دنیای فیلمساز به توضیح چگونگی استفاده هانکه از جنبه‌های ذاتی خشونت انسانی و سیر دائمی آن از شکل‌های بدوی تا به امروز بپردازد.

کتاب سینمای آزار در سه بخش اصلی نوشته شده است. در بخش اول به بررسی دنیای هانکه از منظر‌های مختلف فلسفی می‌پردازد تا مخاطب را با پیش‌زمینه‌های لازم برای درک دنیای سینمایی او آشنا کند. در بخش دوم کتاب سینمای آزار به بررسی و تحلیل غیر ژورنالیستی آثار تلویزیونی و سینمای هانکه از منظرهای ارائه شده در بخش قبلی کتاب می‌پردازد که می‌تواند منبع معتبری و آموزنده‌ای برای چگونگی تحلیل فیلم برای دانشجویان و علاقه‌مندان باشد.

بخش سوم که شاید جالب‌ترین قسمت کتاب برای مخاطبان عام باشد، با عنوان تصاویر سینمای هانکه به بررسی تصاویر فیلم‌های مورد اشاره با تمرکز بر انگاره‌های یاد شده بپردازد تا با بالابردن درک بصری مخاطب از به انتزاع رفتن نقدوتحلیل جلوگیری کند و این همان تجربه‌ای است که مؤلف کتاب از سال‌ها تدریس به دست آورده و می‌داند تحلیل بصری فیلم لازمه اصلی تحلیل فیلم است برای رسیدن به خوانشی درست. در همین فصل از کتاب است که خواننده می‌تواند با دیدن تصاویر و خواندن تحلیل‌ها به شگردهای کارگردانی هانکه در تدوین، کادربندی و چگونگی تقسیم نگاه بر تصویر و استفاده از نماهای بلند را برای پیشبرد خط داستانی متوجه شود.

در پایان باید به این مهم توجه داشت، در زمانه‌ای که نقدوتحلیل آثار هنری خنثی و تک‌بعدی و همراه با جهت‌گیری‌های خاص هستند و شاید عمر مفید بیشتر این نوشته‌ها به چند روز بیشتر هم نرسد، نیاز به تألیف چنین آثار تألیفی - پژوهشی بیش‌ازپیش احساس می‌شود که سعید عقیقی هم به‌خوبی توانسته است از پس آن بربیاید و کتابش را به منبع مطالعات دقیقی برای علاقه‌مندان به این حوزه تبدیل کند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...