رمان «بی‌خاطره‌ها»نوشته زیبا صحرایی توسط نشر داستان منتشر شد.

بی‌خاطره‌ها زیبا صحرایی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، رمان زنانه «بی‌خاطره‌ها» اولین‌کتاب زیبا صحرایی است و فضایی فراواقع‌گرا دارد.

قصه «بی‌خاطره‌ها» درباره دختربچه‌ای است که با پدربزرگش در یک‌قبیله زندگی می‌کند. پدربزرگ با چیزهایی که از طبیعت می‌داند و براساس آیینی عرفانی، مرگ، زندگی و عشق را برای نوه‌اش تشریح می‌کند.

در بخشی از متن این‌کتاب هم آمده است:

چیزی که الان دقیق جریان داره، فقط یه خوابه، یه خواب شیرین یا یه کابوس تلخ و یا ترکیبی از این دو. هر آدمی به محض تولد، خوابش شروع میشه و تا لحظه‌ مرگ این‌خواب ادامه داره، تلخی یا شیرینی این‌خواب با روح هر کسی نسبت مستقیم داره، اگه روح آروم باشه و دوران تنش و برخورد خودش رو سپری کرده باشه، خواب‌ها عالی و رؤیایی ولی کمی پیچیده هستن. و اگه هنوز روح در مراحل ابتدایی باشه، خوابها پر از زد و خورد و تضادن! آدم وقتی می‌میره، از خوابی که توش بوده بیدار میشه و یک‌مکث کوتاه و دایره‌ای دیگر و شروع خوابی دیگر و البته هیچ آدمی هم بعد از بیدار شدن، دلش برای آدمای تو خوابش تنگ نمیشه ولی آدمای خوابش همچنان درگیر رفتن اون هستن! شاید یه روزی بیاد که مادری بعد از تولد نوزادش بهش بگه: « سلام، به خواب من خوش اومدی و یا اینکه تو زیباترین تصویر خواب من هستی کوچولو !» هر آدمی تنهاست و در تنهایی خودش داره تصویرسازی می‌کنه، هرچه روح صاف‌تر باشه، کیفیت خواب‌ها و تصویرسازی شفاف‌تره و چیزی که بهش می‌گیم زندگی با آرامش بیشتری جریان داره، تمام این کوه‌ها و درختان و چشمه‌های زلال و ماهی‌های قرمز و آدم‌های مهربان و سخاوتمند، همه و همه در رؤیای ما جاریه! ما آفریننده‌ی تصویرهای زندگی خود هستیم، آفریننده‌ای کوچک! در این‌دنیا همه‌چیز بر تعادل و نظم استواره، قانون دنیا بر هماهنگیه، هماهنگی با طبیعت آرامش میاره و آرامش باعث ایجاد احساس خوب و اتفاقات خوب میشه. اگه با این نظم همراه نشیم و هماهنگی و تعادل به هم بخوره، همه اتفاقات خوب، خود به خود نابود میشه، مثل ماشینی که توی اتوبان توقف کنه یا خلاف جهت حرکت کنه، در اون‌صورت هیچ‌اتفاق خوشایندی در انتظار خودش و دیگران نیست

این‌کتاب با شمارگان ۴۰۰ نسخه و قیمت ۴۷ هزار تومان به چاپ رسیده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...