رمان «کابوس‌های درخت پرتقال»، اثر مائده مرتضوی از سوی نشر چشمه راهی بازار نشر شد.

کابوس‌های درخت پرتقال مائده مرتضوی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، «کابوس‌های درخت پرتقال» سومین کتاب داستانی مائده مرتضوی و دومین رمان وی است که روایتی عجیب از یک راز دارد.

رمان داستان یک زن جوان است. زنی که به خانه‌ای جدید آمده تا خود را کاملا از آن‌چه بر او رفته برهاند. او مدام خواب می‌بیند و در ذهنش نیز خشونتی پنهان وجود دارد. کمی بعد از حضور در این خانه، درمی‌یابد مردی در همسایگی‌اش است که نقاشی می‌کند؛ مردی جذاب. اما این تازه آغاز فهم یک رخداد تکان‌دهنده است که همه معادلات قهرمان رمان را بر هم می‌زند.

مفهوم خانه به‌عنوان عنصری بنیادین در این رمان حضور دارد. خانه‌ای که انگار از آن راوی نشده، چراکه ارواح هنوز آن‌جا را ترک نکرده‌اند. رمان تلاش کرده هم از فرصت‌های ادبیات جنایی استفاده کند و هم به نوعی به تاریخ‌نگاری شخصی یک ذهن خشن و البته رویابین دست بزند.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:
«من هیچ‌وقت از کابوس‌هایم نمی‌ترسم. ترسم از چیزهایی است که در واقعیت می‌بینم. از چیزهایی که مثل ویروس کمین کرده‌اند تا در یک فرصت مناسب روی سیستم‌عاملت سوار شوند و تو را غلام حلقه به‌گوش خودشان کنند. هر چقدر هم نسخه‌ات را به‌روز کنی فایده‌ای ندارد؛ دشمنانت هم با تو آپدیت می‌شوند.»

رمان «کابوس‌های درخت پرتقال»، اثر مائده مرتضوی در 151 صفحه، شمارگان 700 نسخه و به‌بهای 32 هزار تومان راهی بازار نشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...