مریم رجبی (داستان‌نویس و منتقد) تجربیات خود را به عنوان پزشک قانونی در قالب رمانی تحت عنوان«ساکن خیابان بهشت» توسط نشر هیلا وارد بازار کتاب کرده است.

مریم رجبی ساکن خیابان بهشت

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، داستان مراجعان پزشکی قانونی فارغ از روایت داستانی، موضوعی تحلیلی–روانشناختی است. به تازگی مریم رجبی (داستان‌نویس و منتقد) تجربیات خود را به عنوان پزشک قانونی در قالب رمانی تحت عنوان «ساکن خیابان بهشت» توسط نشر هیلا وارد بازار کتاب کرده است. رجبی در نخستین رمان خود که برگرفته از تجربیات چند ساله وی در پزشکی قانونی است به روایت داستانی آسیب‌های اجتماعی زنان پرداخته است.

او که پیشتر داستان‌های کوتاهی را در این زمینه نوشته است، توضیح داد: «به‌طور کلی ما با موضوعاتی عمومی آشنا هستیم، اما مراجعان به پزشکی قانونی مصائب و مشکلاتی را پشت سر می‌گذارند که از دید اغلب ما پنهان است. در این رمان داستان فردی را روایت کرده‌ام که خود در پزشکی قانونی مشغول به کار است و در زندگی شخصی‌اش دچار مشکلاتی است. در عین حال او شاهد و ناظر مسائلی از زندگی‌های مختلف است. رمان در ۱۶ فصل به بیان داستانی این موضوعات قابل بحث می‌پردازد.»

وی در ادامه گفت: «در انتخاب روایت‌ها تلاش کرده‌ام آسیب‌های مختلف و مشکلات دختران نوجوان، زنان جوان و زنان میانسال را روایت کنم.»

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «قاضی موسوی ایستاده روی پله و منتظر است من و سرهنگ برویم پایین. می‌رویم. زیرزمین بوی میوۀ گندیده می‌دهد. جنازه درست وسط زیرزمین بین زمین و آسمان آویزان است. شال قرمز گلدار، گردنش را تنگ در خود گرفته و گردنش کج ایستاده و چشمهای وغ زده‌اش ثابت مانده. دوروبرش پُر است از سبدهای پلاستیکی میوه. برادرش گفته بود که دست فروشی می‌کنند و روی چرخ تحافی، میوۀ تابستانی می‌فروشند. سبدها خالی‌اند. پس لابد همه میوه‌ها را فروخته‌اند و سود خوبی کرده‌اند. کاش اینطور باشد. چند سبد خالی هم زیر پای جنازه است که حتماً پایش را گذاشته روی آنها و بالا رفته. لعنت به این گرما باشد. سوزش دستم شروع می‌شود. آخر کدام آدم عاقلی درست وسط گرمای کشنده مرداد ماه تهران خودش را حلق‌آویز می‌کند که این طور عطش بیندازد به جان ما و زخم دستم را دوباره جریحه دار کند؟»

لازم به ذکر است این کتاب در ۱۹۰ صفحه و با قیمت ۲۸ هزار تومان عرضه شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...