زن‌های پشت پرده | آرمان ملی


افسانه نجم‌آبادی نویسنده، پژوهشگر و استاد دانشگاه هاروارد در رشته مطالعات زنان، تاریخ و جنسیت، از آن دست نویسنده‌هایی است که پیشینه تمام تفکرات و پژوهش‌هایی را که سالیان سال روی آن کار کرده، می‌شود در هر پاراگراف از کتاب‌هایش دید. خواندن نوشته‌های خانم نجم‌آبادی همیشه همراه با تفکر، تعقل و روزها بعد از آن کلنجاررفتن با آن چیزی است که خوانده‌ایم. از 10 ‌سال پیش که مقاله «بازبینی فعالیت‌های زنان در دوران مشروطه» را از ایشان خواندم تا امروز که خط‌به‌خط مقاله را خوب به یاد دارم، می‌توانم بگویم نمی‌شود از هیچ‌کدام از نوشته‌ها و پژوهش‌های ایشان صرف‌نظر کرد.
«حکایت دختران قوچان» همانقدر ملموس و تاثیرگذار و صدالبته مستند بود که می‌شد برای خیلی از استنادهای تاریخی از آن وام گرفت. و همانطور که از کتاب «نهضت نسوان شرق» می‌شد برداشت کرد، زنان برای خانم نجم‌آبادی حرف اول را در پژوهش‌هایش می‌زنند. و قابل اغماض نیست که در کتاب «زنان سیبیلو و مردان بی‌ریش» با حجم بزرگی از اندیشه مواجه بشویم و به فکر فرونرویم.

چرا محو شد از یاد تو نامم  افسانه نجم‌آبادی

کتاب «چرا محو شد از یاد تو نامم» شامل 9 مقاله از خانم نجم‌آبادی است که به وقت خواندنش اولین چیزی که در ذهن متبادر می‌شود همین اندیشه است که در نوشته‌های او زنان هرگز و هرگز در حاشیه نبوده‌اند و هرچند سخت اما توانسته‌اند پا را فراتر از مرزهای پدرسالاری سنتیِ دوران مشروطه بگذارند.

مقالات کتاب «چرا محو شد از یاد تو نامم» را می‌توان به دو دسته مجزا تقسیم کرد: دسته اول مقالاتی چون نقش زن بر متن مشروطیت، دگرگونی زن و مرد در زبان مشروطیت و بازنگری کنشگری زنان در دوره رضاشاه، که به مسائل مهمی مثل وجود زنان در متن دورانِ مهمی مثل دوران مشروطیت می‌پردازد و سعی بر آن دارد نقش مهم زنان در همان دوران را که نادیده‌انگارانه به آن پرداخته شده، بازخوانی کند.

در این مقالات زن‌ها در مجال‌های مهم و پیچیده، نقش‌های کلیدی داشته؛ همان نقش‌هایی که عموما از یادها رفته یا به حاشیه رانده شده‌اند. این مستندهایی که با بازگشت به تاریخ و اسناد، می‌شود از بطن آنها باخبر شد به‌درستی نشان می‌دهند که حضور و نقش زنان در پیشبرد علت و معلول‌های مهم تاریخی چقدر تاثیر گذار بوده و خانم نجم‌آبادی با ریزبینی و درایت و با استناد به همین مدارک در این مقالات آنها را بازگو کرده است.

در مقالات این دسته به خوبی می‌شود سعیِ خانم نجم‌آبادی بر عدم تمایز زن از مرد و سیرِ این اتفاق را پیگیری کرد. در مقاله «دگرگونی زن و مرد در زبان مشروطیت» می‌خوانیم: «گذر به نوگرایی، گذر از فضای زن‌آمیز، از محیطی که (کند همجنس با همجنس پرواز) به فضایی دیگر همراه با گذار از ادبیات گفتاری به متن نوشتاری و چاپی، یعنی فراهم‌آمدن امکانی برای رسیدن صدای زن به گوش مرد نامحرم و چاپ، پخش و خوانده‌شدن نوشته زن با چشم مرد غیرخودی، گفتمانی دگرگونه را می‌طلبد. دگردیسی‌های زبان زنان برآیند پیوندهایی نوبنیاد بود؛ تاسیس مدارس جدید دختران، تشکیل انجمن‌های زنانه، نامه‌ها و مقاله‌های زنان در جراید مشروطه، هریک فضای اجتماعی را دگرگون کرده... .»

دسته دومِ مقالات این مجموعه، مقالاتی است که به بررسی دنیای داستانی و حضور زن‌ها در میان روایت‌ها، داستان‌ها و قصه‌های مورد توجهی چون هزارویک شب، داستان یوسف و زلیخا و «بامداد خمار» پرداخته است. آنچه نجم‌آبادی در این مقالات سعی در بازگوی آن دارد، تلاش برای تغییر چهره نادرست زن‌ها در تمام داستان‌هایی است که آنها را اغواگر، حیله‌گر و مکار می‌نامند. زن‌هایی که نه در جایگاه خود بلکه همواره در جایگاهی نازل‌تر از آنچه می‌باید حضور داشتند. چه خواسته، چه ناخواسته. در تمام این مقالات می‌توانیم تلاش برای تغییر نقش زن را آن‌گونه که هست ببینیم.

در مقاله «چرا شد محو از یاد تو نامم»، او به واقعه مهم به اسارت‌گرفتن و فروخته‌شدن دختران قوچان و باشقانلو اشاره دارد. واقعه‌ای که نه می‌شود آسان از آن حرف زد و نه آن را تفسیر کرد. شاید پس از این واقعه، انقلاب مشروطه با سرعت بیشتری به سمت وقوع پیش رفت. اجحافی که در حق این زنان شد امری ناگسستنی با همان انگیزه‌های خواردیدن زن‌ها داشت و آنقدر این نقش برای زن‌ها پررنگ دیده شده بود که حتی فروخته‌شدنشان امری سهل و طبیعی جلوه کند.

مجموعه مقالات این کتاب، به چالش‌کشیدن تمام نقش‌ها و تصویرهایی است که از زن روایت شده است و سعی در بحث و مکاشفه در مورد این نقش‌ها، تفسیرها و تصویرها دارد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...