جسارت رد شدن از چهارچوب‎های معمول | الف


کم‌تر شاعری را همچون تی. اس. الیوت [T. S. Eliot] برنده‌ی نوبل ادبی 1948، می‌توان یافت که در برهه‌های حساس تاریخی نیمه‌ی اول قرن بیستم زیسته باشد و این حجم از تحولات را در شعر رقم زده باشد. شاعری مدرنیست که نه‌تنها بر انگلیسی‌زبانان تأثیری شگرف گذاشت، که شعرای بسیاری از زبان‌های دیگر را نیز از آثار خود بی‌نصیب نگذاشت؛ شاعری که روحیه‌ی ماجراجو و هنجارشکن او حتی مورد الهام شعرای فارسی‌زبان نیز قرار گرفت. آنها در زمانه‌ی خود با خواندن اشعار او که قدرت برقراری ارتباطی گسترده با خوانندگان حرفه‌ای شعر را داشت، از الیوت جسارت فراتر رفتن از چارچوب‌های معمول و پاگذاشتن به عرصه‌های نو را آموختند. از جمله برجسته‌ترین این شاعران می‌توان به شاملو، فروغ فرخزاد و مهدی اخوان ثالث اشاره کرد. در کتاب «خراب‌آباد» [The waste land] به منظومه‌ای معروف از الیوت پرداخته شده که به نظر می‌رسد بیش از سایر آثار او مورد توجه شعرای هم‌عصرش از جمله شاعران فارسی‌زبان بوده است.

تی. اس. الیوت [T. S. Eliot] خراب‌آباد» [The waste land]

در بخش ابتدایی کتاب، پیش از معرفی منظومه‌ی بلند «خراب‌آباد» به مصادیقی از شعر فارسی اشاره شده که تحت تأثیر تی. اس. الیوت سروده شده است. فضاهایی که الیوت در اشعارش به آنها پرداخته و شیوه‌ی نگاه‌اش به جهان، مورد علاقه‌ی بسیاری از شاعران ایرانی بوده است. مترجم نمونه‌هایی از اشعار فروغ فرخزاد، احمد شاملو، منوچهر آتشی و نصرت رحمانی را در متن کتاب آورده که نشان از این علاقه‌ی عمیق دارد. یکی از مفاهیمی که به‌کرّات از الیوت وام گرفته شده، بی‌حاصلی و خشکی و سرما در بهار است که کنایه از تأثیراتی است که وقایع سیاسی بر زندگی جامعه گذاشته و طراوت و پویایی را از آنها گرفته است. جنگ‌ها، کودتاها، دوره‌های مختلف از رکود اقتصادی و بن‌بست‌های سیاسی، تجاربی هستند که فصلی مشترک میان الیوت و شاعران معاصرش می‌گشایند. اگر الیوت از بهاری می‌گوید که حتی در بیرون کشیدن گُل از خاک سرد بی‌رحمانه عمل می‌کند، شعرای تأثیرپذیرفته از او همچون نصرت رحمانی، از بهاری می‌سرایند که در سربرآوردن گل‌های لاله، نهایت قساوت و خونریزی را در خود دارد.

بدنه‌ی اصلی کتاب به منظومه‌ی «خراب‌آباد» یا «دشت سترون» اختصاص دارد. شعری بلند که در سال 1922 منتشر شد. این منظومه تاریخچه‌ای پرفرازونشیب از زندگی حرفه‌ای الیوت را با خود دارد. تقریباً دو دهه پیش از چاپ این شعر، الیوت در دانشگاه هاروراد رشته‌ی فلسفه خواند و پس از آن به فلسفه‌ی هند و زبان سانسکریت علاقه‌مند شد و در این زمینه تحصیل کرد. در مدتی که هاروارد را برای تحصیل و تکمیل مطالعات خویش برگزیده بود، به مکتب کلاسیک اشتیاق پیدا کرد. اقامت یک‌ساله‌اش در پاریس اما الیوت را به سمبولیسم متمایل کرد. دگرگونی اصلی در نگاه و سبک او زمانی رخ داد که با «ازرا پاوند»، از پیشروان شعر سمبولیستی، آشنا شد. با این‌که الیوت با عقاید سیاسی ازرا پاوند مخالف بود، اما بسیار از او در زمینه سمبولیسم الهام گرفت و زمانی که منظومه‌ی «خراب‌آباد» را سرود، آن را به پاوند تقدیم کرد و از او خواست تا تصحیح و ویرایش آن را به عهده بگیرد. پاوند تعداد ابیات این منظومه را از 800 بیت به 433 بیت رساند.

سرودن این منظومه با بحران‌هایی بزرگ در زندگی الیوت همراه بود. او پس از این‌که آلمان و فرانسه را برای سکونت آزمود، به لندن مهاجرت کرد. درآمد اندک‌اش از کار در بانک و فشار روحی که از وضعیت نابسامان مالی و خانوادگی‌اش بر او وارد می‌شد، روند تکمیل شعر را با وقفه‌های متعدد مواجه کرد. زمانی به خاطر مشکلات روحی همسرش و تنش‌هایی که توأمان در محل کار و خانه تحمل می‌کرد، افسردگی شدیدی را از سر گذراند و ناگزیر به استراحت برای دوره‌ای در آسایشگاه روانی شد. در این هنگام سه بند از منظومه را سروده بود و خود را ادامه‌ی راه با چنین شرایطی ناتوان می‌دید. با تشویق‌ و حمایت پاوند، او دوباره انگیزه‌ی خود را بازیافت و شعر را تکمیل کرد. انتشار «خراب‌آباد» یا «دشت سترون»، الیوت را در گردونه‌ی اقبال انداخت و پس از آن با بهبود وضعیت مالی‌اش در سایه‌ی انتشار مداوم این منظومه و استقبال خوانندگان، او اشعار بیش‌تری سرود و دست‌اش در طبع‌آزمایی به سبک سمبولیستی گرم شد. پشتوانه‌ی مطالعات فلسفی و تجارب زیستی در زمینه شعر، به‌ویژه نظم‌پردازی در سبک‌های گوناگون موجب پختگی کارش شد و الیوت را در جرگه‌ی شاعران ممتاز عصر خود قرار داد.

«خراب‌آباد» از جهانی می‌گوید که در آن زایایی و پویایی دیری است از دست‌رفته و دیگر از پربارش‌ترین و معتدل‌ترین فصل‌ها هم برای نجات‌اش کاری ساخته نیست. جهانی سترون که جز خشکی و سرما برای آدم‌ها بهره‌ای ندارد. این سرما و بی‌حاصلی البته حاصل عملکرد خود انسان‌هاست که آن‌چنان غرق در توسعه‌ی صنعتی و رفاه ماشینی هستند که طبیعت را فراموش کرده‌اند و عواطف را از یاد برده‌اند. «خراب‌آباد» از پلشتی‌های روزافزون در دنیای آدم‌ها سخن می‌راند. نمادهایی که الیوت هوشمندانه در آن گنجانده، همگی حکایت از سیطره‌ی زشتی‌ها و پلیدی‌ها در جهان دارد. بندهای این منظومه از عناصر همچنان فعال در طبیعت مرده الهام گرفته‌اند. هر بند با مضمونی که به محو شدن آثار انسانی از دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم اشاره دارد و به آدم‌ها تلنگری برای حرکت می‌زند. حرکتی که اگر بیش از این مورد غفلت و تعلل واقع شود ممکن است دیگر بی‌فایده و خالی از هر اثری باشد:

«چه بی‌رحم است فروردین
که بیرون می‌کشد از خاک مرده یاس‌ها را
آرزو یاد رادر هم می‌آمیزد
و با باران شفاف بهار سبز
می‌لرزاند اندام نحیف ریشه‌های تیره را در خاک
زمستان در پناه خویش ما را گرم کرد آنگاه
زمین را در فراموشی برف پاک پنهان کرد
و با اندوه سرد ریشه‌های خشک
اندک زندگی بخشید»

[این کتاب نخستین‌بار با عنوان «سرزمین هرز» با ترجمه مهدی وهابی و توسط نشر پردیس مهر منتشر شده است.‬]

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...