«استیو جابز غلط کرد با تو»، نوشته آزاده رحیمی با تصویر سازی مصطفی اصانلوی توسط نشر اطراف منتشر شده است.

استیو جابز غلط کرد با تو آزاده رحیمی

به گزارش کتاب نیوز، هر کدام از هفده فصل این کتاب به یکی از مفاهیم رایج در اکوسیستم استارت‌آپی می‌پردازد و در خلال توضیح آن مفهوم و پیشرفت روایت، مؤلف به وضعیت نمایشی، خودنمایانه و جعلی بعضی از استارت‌آپ‌هایی که با آن‌ها کار کرده انتقاد می‌کند. نقد گلایه‌آمیز آزاده رحیمی از نحوه‌ی برخورد مدیران با کپی‌رایترها که بخش مهمی از بدنه‌ی اکوسیستم‌اند باعث شده کتاب طعم طنز گزنده‌ای داشته باشد و گاهی به هجو پهلو بزند. تصویرسازی‌های خلاق مصطفی اصانلوی، این لحن طنز گزنده را تقویت کرده تا حاصل همراهی‌ متن و تصویر، به محصولی جذاب‌تر بینجامد.

آزاده رحیمی در مقدمه این کتاب نوشته است:
«روایت پیش رو فقط بازتاب بخش کوچکی از جامعه‌ی کوچک و رو به رشد استارت‌آپی است. من شهریور ۹۴ با عنوان کارشناس تولید محتوا وارد اکوسیستم استارت‌آپی شدم و اسفند ۹۷ در قامت همان کارشناس تولید محتوای دون‌پایه از آن خارج شدم. بیست و نه ماه از این مدت را در یکی از استارت‌آپ‌های معروف کار کردم و همزمان تلاش می‌کردم محل کارم را داخل اکوسیستم عوض کنم و به این ترتیب رکورد تازه‌ای را در ارسال رزومه به شرکت‌های گوناگون و حضور در جلسات مکرر مصاحبه‌ی کاری به ثبت رساندم. بیشتر روایت‌های این کتاب مربوط به دوران بیست و نه ماهه‌ی کاری‌ام در شرکت اول و قرارهای مصاحبه‌ی ناکام و پرتعداد است.»

در بخشی از کتاب می خوانیم:
«تصور کنید قرار است به همکارتان گزارش عملکرد یک کمپین تبلیغاتی را بدهید که اجرای بخشی از آن به عهده‌ی شما بوده است. می‌توانید بروید روی صندلی کنار او بنشینید، فلش‌مموری‌تان را بزنید به لپ‌تاپش، فایل‌هایتان را باز کنید و جزئیات عملکردتان را توضیح بدهید، ولی همیشه راه دومی هم هست: قرار جلسه بگذارید. جلسه یعنی این‌که چند نفر از همکاران رده‌های بالاتر را هم برای دیدن گزارش روی گوگل‌کلندر دعوت کنید، یک فایل پاورپوینت با انواع تصویرها و نمودارها درست کنید، همراه نمودارهایتان، با نرم‌افزارهای گرافیکی از آن آدمک‌های مینیمال رنگی بکشید و افکت‌های پاورپوینتی اجرا کنید، در اتاق کنفرانس، فایل را روی یک تلویزیون غول‌پیکر یا پرده‌ بیندازید و با اشاره به چیزهایی که روی صفحه‌ی تلویزیون یا پرده نشان می‌دهید، و بالا و پایین بردن صدایتان، کمپین تبلیغاتی را عملاً روی خود همکاران و مدیران‌تان پیاده کنید. تبریک می‌گویم، شما جلسه‌ای اثربخش داشته‌اید.»

«استیو جابز غلط کرد با تو» با زیر عنوان خاطرات یک کپی رایتر دون پایهف در 168 صفحه و با قیمت 25600 تومان در کتابفروشی ها به فروش می رسد.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...