‌مرد ضعیف و سست‌اراده‌ای است که پیشرفتش مرهون شرایط خاص بیرونی بوده است... وقتی که دولت و ثروت به او روی آورده و از خبرنگاری تهیدست، به سناریو‌‌نویس فیلمهای پررونق مبدل شده است- زنش،‌ امیلی، ‌تدریجاً به او بی‌علاقه شد... آیا امیلی بر او شک نبرده که می‌خواسته است زنش را در آغوش باتیستا بیفکند تا موقعیت خود را مستحکم کند.

تحقیر | آلبرتو موراویا [Il disprezzo] . (Contempt)
تحقیر
[Il disprezzo] . (Contempt) رمانی از آلبرتو موراویا (آلبرتو پینکرله، 1907-1990)، نویسنده ایتالیایی، ‌منتشر شده در 1954. این کتاب به صیغه اول شخص نوشته شده است. مولتنی، روشنفکری از اهالی رم، دوران کوتاه زندگی زناشویی خود را شرح می‌دهد. در وقت ازدواج مرد فقیری بود و مدت دو سال،‌ با عشقی دوجانبه، ‌خوشبخت زندگی کرد. سپس در وقتی که دولت و ثروت به او روی آورده و از خبرنگاری تهیدست، به سناریو‌‌نویس فیلمهای پررونق مبدل شده است- زنش،‌ امیلی، ‌تدریجاً به او بی‌علاقه شد و حتی نزد او اعتراف کرد که دیگر دوستش ندارد و بعد به او گفت که تحقیرش هم می‌کند. پس از این  اعتراف نهایی لب فروبست و دیگر چیزی نگفت و لجوجانه سر باز زد از اینکه این «تحقیر» را بیان کند. زن جوان پس از جداشدن از مولتنی تصادفاً در حادثه رانندگی کشته شد و راز را برای همیشه با خود برد. اینک مولتنی این بحران زندگی زناشویی را به همان صورتی که اکنون، یعنی پس از گذشتن از ماجرا، ‌می‌بیند نقل می‌کند و حوادثی را که در لحظه وقوع به نظرش چندان در خور اهمیت نبوده است جزء به جزء شرح می‌دهد. عمده مشغله ذهنی‌اش تشخیص این نکته است که تحقیر زنش آیا مبتنی بر سوء تفاهم بوده یا، ‌برعکس،‌ از ضعف شخصیت خود او ناشی شده است. در حقیقت،‌ مولتنی، مانند اغلب قهرمانهای آثار موراویا، ‌مرد ضعیف و سست‌اراده‌ای است که پیشرفتش مرهون شرایط خاص بیرونی بوده است. هنگامی که با امیلی ازدواج کرده بود، ‌آرزویش یا استعدادش به خیال خودش این بود که نمایشنامه بنویسد. با این همه، چون می‌دید که زنش از سکونت در یک اتاق اجاره‌ای رنج می‌برد، ‌یک آپارتمان اقساطی خرید و به همین سبب مجبور شد که برای پرداخت سررسیدها به سناریونویسی رو آورد. وی اگر از یک طرف، ‌استعدادش را به عقیده خودش فدای عشق به زنش کرده،‌ از طرف دیگر حضور تهیه کننده مقتدری چون باتیستا را نیز بر زنش تحمیل کرده بود و حال آنکه می‌دانست که امیلی از معاشرت با این مرد خوشش نمی‌آید. امیلی، ‌برعکس،‌ در برابر مولتنی متمدن و فرصت طلب،‌ زنی مغرور و راست‌رو و حتی ساده‌دل بود. مولتنی حتی در این فکر است که آیا امیلی بر او شک نبرده که می‌خواسته است زنش را در آغوش باتیستا بیفکند تا موقعیت خود را مستحکم کند، ‌و چه بسا تحقیرش از همین‌جا ناشی شده باشد. اما این همه حدسیاتی بیش نیست،‌ زیرا معمای سازگاری و ناسازگاری در غیبتی جاویدان ذوب شده است.       

ابوالحسن نجفی. فرهنگ آثار. سروش

 1.Alberto Moravia (Alberto Pincherlr) 2.Molteni

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...