خواندن کتاب مجرم مادرزاد فرصتی است که چند دقیقهای از شنیدن ماجراهایی درباره مردمان خسته از روزگار فارغ شویم. در این کتاب زن-مادر بودن هیچ نسبتی با رنج کشیدن ندارد. زن فاعل ماجراها است و مبنای هر کاری که از او سر میزند لذت است. وقتی هم مادر میشود، درواقع تصمیم گرفته این لذت را تکثیر کند. او بیشتر از هر انسانی خودش را دوست دارد. چنین آدمهایی بیش از هرکسی «دوست داشتن» را بلدند، بنابراین میدانند چگونه آن را به فرزندانشان بیاموزند.
...
داستان که نه، قصه هم نیست... سبک روایت همان سبک خاص نویسنده در کتابهای روایت فتح است: پیش بری روایت به سبک پس و پیش گفتن وقایع در عین به هم پیوستگی برای در تعلیق نگه داشتن مخاطب... جراحی اختلاف نظرهای علمای نجف بخصوص درباره اضلاع مثلث حکومت، مردم و حوزه؛ که مهمترین انگیزه شهید صدر برای ما شدن و بزرگترین سد در مقابل او نیز بوده است، کار بسیار سختی است که نویسنده از پس آن برنیامده
...
تقریبا همه کسانی که برای انقلاب و کشور جنگیدهاند درست بعد از دستگیری اعتراف میکنند که خائناند! ... با انتشار مخفیانه کتاب و نشریه و برگزاری مخفیانه جلسات ادواری سعی میکنند چراغ نوشتن و فرهنگ را زنده نگه دارند... تحولاتی که زیرپوسته ظاهرا بدون تغییر جامعه در حال تغییر است... منجر به تغییری تدریجی در حکومت شود و با دموکراسی پیش از جنگ پیوند یابد و آیندهای بیاید
...
و همانجور در احرام. و در همان سرما. و در سنگلاخى دراز كشیدیم. زنها توى كامیون ماندند و مردها بر سینهكش پاى كوه ... مىدانستم كه در چنان شبى باید سپیدهدم را در تأمل دریافت و به تفكر دید و بعد روشن شد. همچنانكه دنیا روشن مىشود. اما درست همچون آن پیرزن كه 40 روز در خانهاش را به انتظار زیارت خضر روفت و روز آخر خضر را نشناخت، در آن دم آخر خستگى و سرما و بىخوابى چنان كلافهام كردهبود كه حتى نمىخواستم برخیزم.
...
بچههایی كه بر اثر آسیبهای اجتماعی و پیشینه مسائل خانوادگیشان، انواع مشكلات اخلاقی را داشتند... در حقیقت روزنوشتهای ماكارنكو از این تجربه واقعی و اصیل است... چه کسی میتوانست تا این اندازه به شكلی غیرقابلتصور، صدها کودک را که زندگی با چنین وضع قساوتبار و تحقیرآمیزی مچالهشان کرده بود تغییر دهد؟... خودش در جایی از حامله شدن یكی از دختران در همان دوران گزارش میدهد
...
نه میتوانیم بگوییم که قرآن به این اساطیر هیچ نگاهی نداشته و نه میتوانیم فوری آنچه را با عقل ما سازگار نشد، بگوییم که اساطیری است... حُسن را به یوسف، عشق را به زلیخا و حزن را به یعقوب تعبیر میکند... قرآن نوعی زبان تصویری دارد... در مقام قصهگویی به شدت از اینکه مطلبی خلاف واقع بگوید، طفره میرود. در عین حال در بیان واقعیات به دو عنصر پویایی و گزینشی بودن تکیه فراوانی دارد.
...
تکبر شدید مردانه، نابرابری خارقالعادهی ثروت و خسارت روانی واردآمده به کارکنان جوان مؤنث... کاربران شاید نمیدانستند که رصد میشدهاند، ولی این یک مسئلهی شخصی میان آنها و شرکتهای مشتریمان بود... با همکارانش که اکثراً مرد هستند به یک میخانهی ژاپنی میرود تا تولد رئیسش را جشن بگیرند... من همیشه سعی کردهام دوستدختر، خواهر، یا مادر کسی باشم... فناوریهای نوین راهحل برای بحرانهایی ارائه میدهند که اکنون دارند وخیمترشان میکنند
...
تلگراف او را به شرکت در همایش «صلح خاورمیانه» دعوت میکرد. زیر نامه را سارتر و دوبوار امضا کرده بودند... نامه را به شوخی گرفت... به پاریس که رسید، فهمید «بهدلایل امنیتی مکان جلسه به خانهی میشل فوکو تغییر کرده»... فوکو هوادار اسرائیل بود و دلوز هوادار فلسطینیان... او میرفت که برجستهترین کبوتر صلح در تشکیلات حکومت اسرائیل شود... بهنظر یک روشنفکر ساحل چپ میآمد، نیمی متفکر و نیمی شیاد... آن دلاور سابق که علمدار مظلومان بود
...
ما را لیبرال نوکر آمریکا، غرب زده، متخصص بی تقوا و غیره میخوانند... انقلاب ایران را به لب پرتگاه سقوط کشاندهاند، همه مردم را از انقلاب زده کردهاند، که هرج و مرج و آشوب و بی نظمی در نظر آنان انقلاب معنی میدهد و تصور میکنند با بیبرنامگی و شعارهای تند و احساسات کور و کارهای غیر منطقی میتوانند انقلاب را به پیروزی برسانند... وقتی قادریم با امریکا مبارزه کنیم که مثل آمریکا از علم و تکنولوژی و تخصص برخوردار باشیم
...
او بارها گفته است هنر را ابزاری میداند در برابر فرسایشی که تاریخ به ما تحمیل میکند و هنر میتواند ابزاری برای مقاومت باشد... اکثر شخصیتهای اصلی رمانهای بزرگ بچه ندارند. در حالی که تنها یک درصد از جمعیت دنیا بچه ندارند... طراحان لباس به انتخاب مردم اروپا به جای نویسنده و شاعر و نقاش در لیست نوابغ قرن قرار میگیرند... دردناکترین زخم، به زعم او، زخم رفاقتی است که در راه سیاست بهم بخورد
...
توصیه میکنم محسن را به مدرسه موسیقی بفرستید. پدرم با صراحت گفت: «دوست ندارم پسرم مطرب شود!»... انتصاب پدر به فرماندهی پادگان خرمشهر، بازگشت به اهواز، زندگی زیر دست زن پدر، ماجرای اخراج از دبیرستان بدر ارومیه، آمدن به تهران... زندگیات به اقیانوسی میماند که امواج سهمگینش دائما بالا و پایین پرتابت کرده و تو سعی کردهای در بین آن امواج خفه نشوی.
...
همراهان شاه به او گفته بودند که این مدارس، جوانان را یاغی میکند... مکتبداران تبریز، این رقیب تازهنفس را برنتافتند و مردم را علیه او تحریک کردند... متهم به فعالیتهای ضد دینی شد... پیش از او، تحصیل دانش، ویژهی طبقهی مرفه بود... ۲۷ جلد کتاب درسی برای سوادآموزان فارسیزبان نوشت... بیشتر مدارس او در زمان حیات او تعطیل یا ویران شدند... یکی از ده شخصیت تأثیرگذار و سرنوشتساز تاریخ معاصر ایران
...
او به پاپ سینمای پاپ شهرت یافته... چگونه صد فیلم در هالیوود ساختم و هرگز پشیزی از دست ندادم... یکی از موارد درخشان کارنامه او ساختن هشت فیلم بر اساس قصههای ادگار آلن پو است... فیلمسازی مستقل در هالیوود یعنی ساختن فیلمهای کوچک، کمهزینه و سریع... احساسم این بود که به عنوان یک صنعتگر کار میکنم و اگر از خلال صنعتگریِ تمامعیار، امری متعالی پدید میآمد و بارقهای از هنر ظاهر میشد، جای خوشحالی بود
...
من خیلی چیزها را ندیدهام، نمیدانم در زندانهای کرهشمالی چه خبر است؟... استادیوم جایی است که میتوان دمای جامعه را آنجا سنجید. اگر بعد بازی شیشه میشکنند یعنی جامعه آمادگی شیشه شکستن دارد... در ساحت دینداری مدرن انسان ترک را به انسان ایرانی نزدیک میبینم... آمریکا برای بقا به عنوان ابرقدرت نیاز به وجود کشورهایی مانند کره شمالی و ایران دارد
...
هرچندسال یکبار، مرض مسری وبا به تهران و سایر ولایات ایران میآمد... در قم خبری از وبا نبود... بهوسیله حاجی امامقلیبیک کدخدا، صادر و واردِ ده قدغن شد... عده اموات تهران در یکیدو هفته به روزی سیصدنفر هم رسیده بوده است... وبای عمومی از هندوستان به افغانستان و ایران سرایت کرد... وبا در پطرزبورغ، مرض محلی شده بود. روزهای یکشنبه به جهت تعطیل و گردش مردم، بخصوص عرقخوری عملهجات، عده مبتلا که در ظرف هفته کم شده بود، باز زیاد میشد
...
همه چیز به جز تخت و میز تحریرم باید میرفت. اولین بار که دوستی برای ملاقاتم آمد و دید چیزی جز یک میز بزرگ و تختی کوچک در خانه نیست، به شوخی گفت: چرا برای اتاق خوابت متصدی پذیرش گذاشتی؟ ... تصمیم گرفتم این کتاب جدید را پشت دستم، روی دستمال توالت یا دستمال سفره بنویسم... قبل از آنکه خانه را به مبلغ ۹۰ هزار دلار بفروشم، سه رمان دیگر پشت آن میز نوشتم
...
بیتردید یکی از مشهورترین کارآفرینان ایرانی هستند... شاه و ملکه سر ساعت مقرر، یعنی ده و نیم صبح، با هلیکوپتر به محل کارخانجات ایرانناسیونال آمدند... حتی یک مهندس انگلیسی که مسئول ساخت سواری باشد نداشتیم و کلیه کارها را مهندسان و سرکارگران ایرانی انجام میدادند... اتوبوس مخصوص کتابخانه به فرح هدیه شد تا در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مورد استفاده قرار گیرد.
...
مرام شیعه این است که کسی را که دعوت میکنی و مهمان تو است حتی اگر قاتل پدرت هم باشد حق نداری او را آزار بدهی... هواپیمای مسافربری یکی از خطوط هوایی ایران در مسکو به زمین نشست... عالیترین مقام مسئول ایرانی در پروندههای حساس و مهم منطقه از فلسطین گرفته تا سوریه، عراق، افغانستان، یمن و مسائل منطقه غرب آسیا است، با یک دستور کار مشخص به مسکو سفر کرده بود.
...
در والدن پوند، سرزمین متعلق به رالف والدو امرسون انزوا گزید؛ دو سال در آنجا تنها در میان گیاهان و جانوران و آسمان و زمین و آب و چند کتاب زندگی کرد... مانند یک طبیعیدان، مشاهدهگری دقیق، با سادگی و خودجوشی بسیار ابتدایی، مردی نشان میدهد که تمدن را بیشتر از روی غریزه رد میکند تا از روی برنامه... به فرهنگ یونانی و لاتینی تسلط وسیعی دارد
...
روزها، هفتهها، ماهها به همین روال بدون داشتن اندک حرفی برای گفتن و عاصی از اختلال و یبوست فکری ادامه یافت... درختان زیتون، بادام، بزها، گربهها و تاکستانها همچنان دستنخورده باقی مانده بودند... آنچه خارج از دسترس اکثریت قریب به اتفاق مهاجران است، این است که هیچیک از آنها هرگز نمیتوانند آنطورکه او با کشور جدید درآمیخت، در آن ادغام شوند... چشمانش مرطوب میشدند.
...
این سفرنامه در چارچوب ادبیات مهاجرت، یعنی در مقوله ادبیاتی که نویسندگان راندهشده از آلمان هیتلری در غربت و مهاجرت نوشتند، خیلی پرآوازه نیست، چونکه به جزئیات زندگی مردم آلمان در شرایط دشوار و وحشتآلود حکومت نازیها چندان نمیپردازد. از دید ادبیات هجرت رمان «مفیستو»، اثر پسر ارشد توماس مان، یعنی کلائوس مان، همچنین داستانهای کوتاه برتولد برشت با عنوان «ترس و نکبت رایش سوم» شهرهترند... قاضی با انتخاب «دون كیشوت» گامی بسیار دلنشین و پربرکت در راه ترجمه برداشته است، شوخطبعی و طنز ذاتی او موجب
...
اول، لولئینخانه مسجدشاه بود که زمینی معادل هزار و چند صد متر مساحت را در بر گرفته، چهل دهانه مستراح در آن بنا شده بود که با سرقفلیای معادل سی چهل هزار تومان و روزانه ده دوازده تومان عایدات خرید و فروش میشد... ممنوع شدن مصرف علنی تریاک، ممنوعیت عربده کشی و آوازه خوانی در خیابانها، ممنوعیت خرس رقصانی و لوطی عنتری، ممنوعیت ورود حمامی با لباس نیمه برهنه به داخل خیابان و ممنوعیت قضای حاجت در معابر...
...
برای وصلکردن آمده بود، وقتی همه در پی فصل بودند. سودای «مکتب تلفیق» داشت، وقتی «مکتب تفکیک» فراتر از نام یک جریان فکری، توصیفی بود برای کنش غالب فعالان مذهبی و سیاسی. دنبال تطبیق بود. دنبال جوشدادن... منبر جای حدیث و آیه و تفسیر است، جای نصیحت و تذکر... موعظهی واعظ قرار است کسی که پای منبر نشسته را متنبّه کند؛ نه آنکه او را بشوراند. باید به آرامش برساندش، نه آنکه به هیجان.
...
چگونه یالوم، یالوم شد... هنگامی که پانزده ساله بود، عاشق دختری به نام مریلین میشود و بسیاری از مشکلاتش حل میشود و در عوض مشکلات جدیدی برای او بهوجود میآید... عاشق کافکا شدم ... از نظر او دوچرخهسواری تجربه تعمق و رهایی است؛ نوعی مدیتیشن. یالوم عاشق غواصی در کف اقیانوسهاست و به درختچه بونسای باغچه دفتر کارش هم عشق میورزد
...
در آن زمان جوانی بیست ساله بود عاشق ادبیات، شطرنج و پروانه ها که هر سه را از پدر به ارث برده بود... به روایت وقایعی پرداخته که از اوت 1903 تا ماه مه سال 1940 (زمان مهاجرتش به آمریكا) پشت سر گذاشته... در فصلی با عنوان تامارا به شرح نخستین تجربه عاشقانه خود با دختری در همسایگی شان با نام تامارا میپردازد و در این روایت نشانه هایی از نخستین تجربه های جنسی و یا شور و احساس شاعرانهاش بازتاب یافته اند
...
نگاه كازانتزاكيس به مسائل سياسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در چين و ژاپن، در روزهای اوج اختلاف ميان چين و ژاپن، روزهايی كه چين در سرازيری سقوط قرار دارد... اروپاييان تفنگ و سفليس و توتون و تجارت بردهشان را نيز بدين سرزمين بكر (ژاپن) بردند... و هزاران ژاپنی درون كشتیها بار شدند و به عنوان برده در بازارهای دوردست جهان به فروش رسيدند... همهچيز از روح بيرون میآيد، از لغزندهترين و توصيفناپذيرترين ماده میگذرد و دوباره به روح بازمیگردد
...
ادبیات دفاع مقدس از جنگ تابلویی زیبا برایم رقم زده بود؛ تابلویی سرشار از معنویت، انسانیت، صفا و برادری... بهتدریج جنگ برایم به یکی از وحشتناکترین رویدادها بدل شد و دریافتم نترسیدنم از جنگ محصول گرفتاری در عاطفهها بوده... ادبیات دفاع مقدس شجاعت و نبردِ ستودنی رزمندههای عزیزِ ایرانی در خلیجفارس با آمریکاییها در سالهای پایانی جنگ را روایت میکرد اما چندان از صدها میلیون دلار خسارت عملیاتهای تلافیجویانهی آمریکاییها در نابودی سکوهای نفتی ایران سخن نمیگفت.
...
من ۵ سال در سلول انفرادی در آلمان زندانی بودم. کدامیک از روزنامه نگاران و یا مسئولان سازمان حقوق بشر اسلامی ایران به این مسئله اعتراض کردند. الان ۱۰ سال است که از زندان آزاد شده ام کدامیک از مسئولان حقوقی و قضایی ایران از من سئوال کردند که چه می کنیِ؟ کجایی؟ و چه اتهامی به تو زده شده؟ اگر یک آلمانی در ایران زندانی شود با او چه رفتاری از سوی دولتش می شود. دختر ۳۰ ساله من که فلج است هنوز در آلمان است
...
کتاب از 10 شهر اروپایی (وین، بوداپست، براتیسلاوا، پراگ، برلین، آمستردام، پاریس، بارسلون، رم، توسکانی) گزارش میدهد؛ گزارشهایی که اصلا در حد یک گزارش خشک و معمولی باقی نماندهاند... مقایسه وضعیت سیاسی پاریسیها و تهرانیها، علت آزاد بودن بعضی از مواد مخدر در آمستردام، زیر نظر داشتن حاشیهنشینها و...به جوانکهایی که ماجراجوییهایی رویایی در سر دارند و از سر تنبلی هیچ وقت هم به این رویاها جامه عمل نمیپوشانند شباهتی ندارد
...
قبل از راهاندازی دانشسرای عشایری برای تربیت آموزگار، بهمن بیگی تصمیم گرفت باسوادهای ایل را برای آموزگاری به خدمت بگیرد. هر کس را که خط و حساب میدانست، مدتی تعلیم میداد و با همراهی کدخدا حقوقی مثلاً 90 تومان در نظر میگرفت و او را راهی دبستانهای عشایری میکرد. اما این تازه اول راه بود.
...
صندوقعقب ماشین و تمام صندلی عقب مملو از کتاب شد. به راننده گفتم کف ماشین را هم پر کند، من چهارزانو مینشینم روی صندلی. گفتم: «بقیهی کتابها را بیاور روی دستهای من، در بغلم بگذار بعد راه بیفتیم.» ... گونیهای کتاب را میآورد و وسط مغازهاش خالی میکرد. من که جوان و پرانرژیتر از دیگران بودم، یکدفعه خودم را با عبا روی کتابها میانداختم و قسمت زیادی از آنها را اینطور جدا میکردم. همیشه سهم ما زیادتر از بقیه میشد.
...
چند درصد از فارغالتحصیلان مدیریت، توان و مهارت اداره یک شرکت نوپا با حدود 5 نفر کارمند را دارند؟... اگر انتخاب بین گزینه وحشتناک و فاجعهآمیز را نمیپسندید، مدیرعامل نشوید». البته این ترسها در تمام مدیران عامل دنیا وجود دارد اما کدامشان میتوانند چنین وضعیتی را تحمل کنند؟... با ارائه داستانی واقعی و بیان خاطراتی از روزهای مدیرعاملی نویسنده، تراژدی شروع میشود! کتاب شما را به عنوان مدیرعامل آماده میکند
...
هیچ کدام از طرف شوهر روسفیدتر و زبان درازتر از او نیستند چرا که به قدر شوهر او هیچ کس دیگر غم دولت شاه را نمیخورد و به کار دولت شاه نمیآید... من قشونی و شمشیربند نیستم. ادعای رستم و اسفندیاری ندارم. میرزای فقیر مفلوک ترسوی عاجزیام. از زن میترسم. از موش میترسم. از موشهای جوی هم میترسم اما این عیبهای خودم همه را به توسط بیبیکوچک، زن آقانوروز، خدمت شما عرض کرده بودم.
...
شنیدهام که در استانبول به دنیا آمدهام و این طور که فهمیدهام، بچه کنجکاوی بودهام. بعد، ظاهرا در 22سالگی شروع به نوشتن رمان کردهام... تاریخ، گزارش و تخیل بهم میآمیزند... نیمی از آن متعلق به شرق است و نیمی دیگر متعلق به غرب... تبدیل توده مردم به ملت، ساختن شهروند از رعایا و برقراری حس میهنپرستی در مردم یکی از دو هدف اصلی کمالیستها بود... اینجا، هرگز چیزی رخ نخواهد داد و هرگز چیزی رخ نداده است.
...
از ممنوعالقلم شدن، از فروش مزرعهشان، آخرین دارایی او و همت، از 10 سال تنگدستی سخن میگوید... در نامهای خطاب به رییس کمیته مجلس نمایندگان نوشت: «صدمه زدن به اشخاص بیگناهی که سالها پیش میشناختمشان، به قصد نجات خودم، از نظرم کاری غیرانسانی، شرمآور و ننگین است.»... شخص اول حکومت از قانون حذف و در آن ادغام شده و دچار حذف ادغامی است و میتواند وضعیت استثنایی را حاکم کند.
...
همزمان زندگی و کارنامه ادبی ماندلشتام را بررسی میکند... هم متن و روش شعری ماندلشتام را توضیح میدهد و هم شرایط حاکم بر زمانه را. گذشته از شاعر، با روحیات، یأسها و ناتوانیهای ملت شوروی نیز آشنا میشویم. انگار که راوی میخواهد بگوید ماندلشتام، یکی از همه است... از احوال مردمی پرده برمیدارد که به رفتاری کودکانه و حقارتبار تن دادهاند... برای حفظ جانش مجبور میشود تا قصیدهای در مدح استالین بسراید
...
سفیر کبیر ما در تهران یک نسخه از ترجمه فارسی کتاب را که شما ترجمه کرده بودید برایم فرستاده است. از شما سپاسگزارم و آن را تقدیر میکنم. چون زبان فارسی نمیدانم، شاید نتوانم درباره این ترجمه قضاوت کنم، اما شنیدهام که این کتاب در ایران موقعیت خوبی کسب کرده است و استقبال شایانی از جانب دانشجویان و عموم مردم از آن شده است. امیدوارم این کتاب سبب تفاهم بیشتر میان ایران و هند بشود. با احساسات صمیمانه؛ ارادتمند، جواهر لعل نهرو
...
گفت شما چند سال دارید گفتم 27 سال. گفت «چرا دروغ میگویی تو 27 سالت نیست، بگو فقط آن 27سالی را که در ایران بودم، زندگی کردم... این خاطرات از من دستبردار نیست. اینها خاطرات هنری من هستند و بزرگترین موهبتی است که یک نویسنده یا شاعر بخواهد به آن احترام بگذارد. وقتی من با این همه آدم زندگی کردم یک جنایت است که نخواهم آنها را بررسی کنم، خیلی از ماها به خاطراتمان پشت کردیم و هیچ نگفتیم... برای من فرنگ مثل یک زندان است.
...
اگرچه درگیر فقر و نیازمند پول است اما روزنامه نگاری را کنار گذاشته و دیگر مطلبی برای نشریات نمی نویسد تا تمام وقت به ادبیات بپردازد... حتی نوشیدن و خوردوخوراکش را هم بر اساس پیش رفتن داستانش تنظیم میکند... ۲۰داستان کوتاهی که کانون همه آنها یک نقطه است و آن نقطه نوشتن و تمرین ها و عادت های مربوط به نوشتن است... چون پولی برای خرید کتاب نداشته، کتاب ها را از یک کتابفروشی قرض میکرده است
...
نویسندگانی در نوشتن اتوبیوگرافی و به ویژه رمان اتوبیوگرافیک موفق ترند که بهتر روی مرز صدق و کذب حرکت می کنند؛ آنها که در کارشان راست و دروغ را نمی شود از هم تشخیص داد. همچنانکه در کار سلین نیز چنین تشخیصی دشوار است چون سلین راست و دروغ را بی محابا به هم می آمیزد... جایی که همه تشنه به خون هم در کمین یکدیگر نشسته اند و از فرط قحطی، لقمه از دهان هم می گیرند و آماده اند به دریدن یکدیگر
...
سیمای دوران کودکی خود را تا حدی که حافظهاش یاری میکند به مخاطب مینمایاند... پیچیدهبافی و قلمبهسلمبهگویی، لازمه کسب اعتبار و موقعیت روشنفکرانه است... نام فامیلیاش از سر تصادف و تنها به دلیل مستی محضردار، به اشتباه ساراماگو درج شده... نحوه هجوم ماموران سانسور را به تحریریه روزنامهها و چگونگی تحمیل برخی مطالب از سوی آنها برای درج در روزنامه را شرح میدهد.
...
آثار آلکسيويچ را «رمان متشکل از صداها» خواندهاند. نويسنده از مصاحبههای پرشمار با شاهدان عينیِ وقايع، تصاوير ادبی میآفريند سنفونیهايی متشکل از صداهای متعدد، خاصّه صدای کسانی که معمولا شنوندهای ندارند از جمله کهنه سربازانِ جنگ، مادرانِ کشته شدگان، و قربانيانِ پيگردِ سياسی. روايتِ مستند شايد مناسبترين عنوان آثارِ آلکسيويچ باشد
...
«جفت را گم کردند و انگار نه انگار. چقدر سفارش کرده بودم وقتی این بیمار زایمان کرد جفتش را دور نیندازید تا برای آزمایشگاه بفرستم. بیمارمان سابقه مول (بچه خوره) داشت. مهم بود که جفت بررسی شود. انترنهای پسر ایستاده بودند و با آب و تاب از افتخاراتشان تعریف میکردند. مرا هم دلداری میدادند. یکیشان گفت چه خبر شده خانم دکتر چرا دارین سکته میکنین؟ چیزی نشده که! چیزی که فراوانه جفت. جفت یه مریض دیگه رو به جای جفت اون یکی میفرستیم آزمایشگاه.
...
وقتی شرایط اروپا را با وضعیت رخوتزده آن ایام کشور، میسنجد چنان شگفتزده میشود که نام سفرنامهاش را «حیرتنامه» میگذارد... هم سفرنامه است، هم اثری تحقیقی است، هم رمان... مشمول ممیزیهایی از سه سطر تا سه صفحه شده است؛ پرسیدیم چرا؟ گفتند اینجا چرا ندارد... به نظر نمیرسد مسایل و دغدغههای مردم ایران و هنگکنگ شباهتی به هم داشته باشند. آنچه هست بیشتر تفاوت است، یکی لاهوتی و دیگری ناسوتی است.
...
دست به اقدامی درخور در ادبیات شرح حالنگاری خودنوشت به ویژه نوع خاص آن در میان روحانیت زده و با ذوق و ابتکاری که داشته اند نه تنها از چهارچوب های مقبول و معمول در این زمینه استفاده کردهاند، بلکه در این زمینه افق های تازه ای را نیز گشوده اند... جالب است که وی از ابراز عشق خود بعدها هم که آن زن ازدواج کرده و خودش هم صاحب زن و فرزند است، خودداری نکرده و مهم تر آن که این گزارش را به صورت یک کتاب منتشر کرده است.
...
«فوتبال علیه دشمن» را از سویی میتوان غیرفوتبالیترین کتاب و از سویی دیگر فوتبالیترین کتاب موجود دانست. سایمون کوپر، که از جمله نویسندگان و روزنامهنگاران مطرح انگلیسی است، در این کتاب سعی کرده است تا وقایع مختلف سیاسی ـ اجتماعی جهان را با تحلیل فوتبالی ارائه کند. او به همین دلیل سفرهای متعدد را به نقاط مختلف دنیا انجام داده است... نویسنده فوتبال را نشانهای از زندگی و مردم و مترجم آن را همهی زندگی میداند.
...
از همان سطر اول هم میشود ملتفت جذابیت بیبدیل کتاب شد... همه چیز را با ذکر تمام جزئیات به رشته تحریر درآورده: در مورد نوع معماری اربابی و رعیتی، در مورد نوع مفرش اتاقها، دکوراسیون، نوع کفش و کلاه و جوراب و بالاپوش مردانه و زنانه و حتی نوع شوخیهای متداول بین خواص و عوام... ثقهتر از عبدالله مستوفی کسی را نمیتوان یافت که بتواند تاریخ اجتماعی دوران قاجار را شرح دهد. هر آنچه او تعریف میکند یا مستقیما دیده و شنیده، یا از برادران معتبر و پدر باکفایتش شنیده یا از معمرین فامیلش دریافت کرده.
...
شما را دعوت میکند که در عمق ظلمت رها شوید. دیگر تاریکتر از این نمیشود. حتما در لحظه لحظهی مطالعهی کتاب، این کلمات را با خود واگویه خواهید کرد: دیگر تاریکتر و خوفناکتر از این موقعیت را نمیتوانم تصور کنم؛ ولی باز چند جمله جلوتر... تمامی تصوراتتان در هم میشکند. خورد میشوید. نابود میشوید، میخواهید کتاب را بسته و دیگر ادامه ندهید. ولی نمیتوانید، نیروی مرموزی به شما میگوید که بروید، ادامه بدهید.
...
نام کتاب به شمار کسانی اشاره دارد که در زمان رضاشاه به جرم عضویت و فعالیت در گروهی اشتراکی بازداشت و محاکمه و به محکومیتهای متفاوت زندانی شدند و در رأس آنان "تقی ارانی" جای داشت. بزرگ علوی، که خود یکی از پنجاه و سه نفر و به هنگام بازداشت معلم بوده ضمن روایت رویدادهای واقعی، با هنر نویسندگی داستانی شیرین و جذاب و خواندنی پدید آورده است.
...
93 قطعه از یادداشتها و دست نوشتههاى شهید احمدرضا احدى، نفر اول کنکور تجربی و دانشجوى سال دوم رشته پزشکى دانشگاه شهید بهشتى... یادادشتهای "ژان والژان"، "حسنک کجایی؟!"، "دانه برف" و "مندلیف" و "با ریاضی " اسامی برخی از یادداشتهای اوست که بیانگر وسعتنظر و استعداد شگرفش در بهرهگیری از علومی نظیر فیزیک و شیمی و ریاضیات برای خلق آثارش است.
...
مباحث مقدمه در شرح حال آزادی خواهانی چون "سیدجمالالدین اسدآبادی" و "میرزا رضا کرمانی" روحانیانی چون "سیدمحمد طباطبایی" و دولتمردان ترقی خواهی چون "میرزاحسین خان سپهسالار" و امیرکبیر است... مباحث مطرح شده در انجمن مخفی، واقعه کرمان و غوغای میان متشرعه و شیخیه، ذکر تاریخچهای از وضع ارامنه و رواج شایعه تکفیر مظفرالدین شاه از سوی سیدعبدالله بهبهانی... پس از به توپ بستن مجلس که از آن به "یوم التوپ" یاد میکند...
...
از دیوانسالاران عصر غزنوی بود که در دیوان رسائل کار میکرد. در طول تاریخ ایران، دیوانسالاران یا خواجهگان و به عبارتی میرزاها، همیشه بخش باسواد جامعه محسوب میشدند... نسخه کامل این تاریخ در اصل سی مجلد بوده که امروز فقط شش جلد آن بر جای مانده است. مطالب باقی مانده بیشتر در بردارنده حوادث روزگار غزنویان به ویژه دوره سلطان مسعود است و درست به همین علت است که تاریخ بیهقی را "تاریخ مسعودی" هم مینامند.
...
کریم صفایی، دفتردار آموزش و پرورش، هشت سال است که با پروین ازدواج کرده و دو دختر به نامهای لیلاو سهیلا دارد... اولین نوار، صدای جانباز ریاحی است و دو نوار بعدی، نوارهای مصاحبه با جانباز ساغری است. کریم مینشیند و گفتگوی جانباز ساغری را با دقت پیاده میکند، جملات اضافی، تکراری و بیمعنی را حذف میکند و وقتی کار را تحویل میدهد. دوستش به او میگوید: «تو کارها را بازنویسی کردهای.»
...
دسته ما معروف شده بود به دستهی پیچ و مهرهایها! تنها آدم سالم و اوراقی نشده، من بودم که تازهکار بودم و بار دوم بود که جبهه آمده بودم. دیگران یک جای سالم در بدن نداشتند. یکی دست نداشت، آن یکی پایش مصنوعی بود و سومی نصف رودههایش رفته بود و چهارمی با یک کلیه و نصف کبد به زندگانی ادامه میداد و… یکی ازبچه ها که هروقت دست و پایش را تکان میداد انگار لولاهایش زنگ زده و ریزش داشته باشد، اعضا و جوارحش صدا می کرد
...
متولد اول فروردین 1300 شمسی است و در محله سنگلج تهران به دنیا آمده است... اولین باری که اسمم در جریانی مهم بر سر زبانها افتاد، زمانی بود که با چند تن از رفقا مشروب خورده بوده و برای دیدن نمایش به تماشاخانهی مهمی در تهران رفته بودیم... زمانی عضو فدائیان اسلام بوده است... به وقایع نهم اسفند 1331 نیز اشاره میکند و ضمن بیان اقداماتش در جلوگیری از خروج شاه از کشور به دغدغه علما و به خصوص آیتالله کاشانی در این مورد میپردازد.
...
خانواده ناصر در تب و تاب ماندن و یا رفتن سرگردانند. پدر و مادر او، گمان نمیکنند جنگ به این راحتی آشیانه آنها را مورد تهاجم قرار دهد. ناصر، حسین و شهناز پدر و مادر را ترغیب به رفتن میکنند و خود میمانند تا از شهر و آرمانهایشان دفاع کنند. شهناز شهید میشود. او اولین شهید خانواده است که بر سر آرمانهایش جان میدهد.
...
من از روز اول فارغ از دعوای ایران و عراق به موضوع نگاه میکردم و اصلاً قصد نداشتهام بگویم عراق بد بود و ایران خوب. به این مسأله تنها به عنوان یک مقطع از حرکت آدمی نگریستهام به طوری که حتی سعی کردهام از واژه عراق هم کمتر استفاده کنم. خیلی از داستانهای جنگ طوری هستند که الان باید آنها را سوزاند چون باعث به وجود آمدن کینه بین دو ملت میشود در حالی که «شطرنج با ماشین قیامت» و «داستانهای شهر جنگی» اینطور نیستند و من این را مدیون مطالعهای میدانم که پیش از جنگ داشتهام و نیز برخورد با آدمهای بز
...
با جنس زن روابطی کاملاً دگرگونه داشت... تنها مخلوقی بود که جسم و جانش را در ربود، زیرا روسو میدانست که وی از آن دیگری است... سومین زن، ترز لوواسور بود. یار و یاور او در زندگی، دختری زیبا و مهربان که پنج فرزند برای او آورد. فرزندانی که روسو همه را به نوانخانه کودکان سر راهی سپرد... ضمن اعتراف به خطاها و نقصهایش، در بدنام کردن کسانی که آنان را عامل بدبختی خود میداند، تردیدی به خود راه نمیدهد.
...
«زیسته»های او از صحنههای حقیقی یا خیالی شفاف یا کدر تشکیل شده است که او را به شدت تحت تأثیر قرار دادهاند. گودال تانکها، حمله با گاز در «ویستول»، دقیقاً مثل تجارب واقعی، مثل زندان تولوز یا ملاقات با مائو به حساب میآیند. این «من» از نوع «منِ» انواع اعترافات یا خاطرات سنتی نیست... آیا حل معما را، نویسنده ضد خاطرات از آن مردان تاریخ، یعنی دو گل، نهرو و مائو، میپرسید؟
...
گزارش بازگشت روبر ال، شوهر راوی از بازداشتگاه داخائوی آلمان است.... داستان این انتظار بازگشت را در لحظاتی تعریف میکند که هزاران اسیر از بازداشتگاهها برمیگردند و مردم، غرق در وحشت و حیرت، شرح قتل عام مردم را از دهان این اشباح انسانی میشنوند.
...
از تهران آغاز و به استانبول و سپس پاریس ختم میشود... در مواجهه با زنها دچار نوعی خودشیفتگی است... ثریا تقریبا هیچ نقش فعالی در رمان ندارد... کِرم کمککردن به دیگران را دارد خاصه که عشقی هم در میان باشد... اغلب آدمهایی که زندگیشان روایت میشود، آدمهای ته خطیاند. حتی انقلابیون و آنان که در حال جنگ و مبارزه هستند... مثل نسلی در ایران و مهاجرانی در خارج...
...
اتی(احترام) به جهان میگوید: «تو هم بدبختی! از تو هم بدم میاد!»
آری جهان(جهانگیر) هم بدبخت است، اما نه از آن رو که جنوبِ شهر زندگی میکند؛ یا پدر و برادرش در قبرستان، کتاب دعا و شمع میفروشند؛ یا «پراید» ندارد تا صدای ضبطش را تا ته! بلند کند...
بلکه جهان بدبخت است، چرا که دختری را دوست دارد که جهانِ او را دوست ندارد. جهان برای «نجات» دختری دست و پا می زند، که خودش به جای اراده به تغییر، خیالِ «فرار» در سر میپرورد...
...
انسان تا عاشق نشود از خودمحوری و انانیت رهایی ندارد... باورهای زندگیساز... وقتی انسان خودش را با یک باور یا یک تئوری یکی بداند، این موجب میشود هر که به نظر او حمله کرد، فکر کند به او حمله شده ... باورهای ما باید آزموده باشند نه ارثی... چون حقیقت تلخ است، انسان برای شیرینکردن زندگی به تعمیمهای شتابزده روی میآورد... مجموعه درس گفتارهای ملکیان درباره اخلاق کاربستی
...
در تور دار و دسته فاگین پیر میافتد. یهودی دزدی که در محلههای فقیرنشین لندن بر دزدان و فواحش پادشاهی میکند... تا امروز، نزدیک به 20 بار و با فیلمنامههای متفاوت بر روی پرده سینما و تلویزیون رفته است... الیور به اشتباه به جای دزد دستگیر شده است و مالباخته که شخصی فرهیخته است با قاضی دادگاه دربارهی حقوق متهم جدل میکند. طنز تلخ دیکنز در نقد دستگاه قضایی... خدا رو شکر کن که این کتابفروش ازت شکایت نکرد!
...
فیلمنامه بر اساس رمان جین هنف کورلیتز نگاشته شده... زوج میانسالی با بازی نیکول کیدمن در نقش «گریس فریزر» تراپیست و روانکاور و هیو گرانت در نقش «جاناتان سش فریزر» پزشک و جراح بیماریهای سرطانی... سانتیمانتالیسم رایج در فیلم ترغیبی است برای به رخ کشیدن لایف استایلی از زندگی لاکچری... هنرپیشه و آوازهخوان ایتالیایی به عنوان راس سوم مثلث عشقی... زنی نقاش با درونیات مالیخولیایی که به دنبال گمشده درون خود است
...