اشرافزاده پیر شکست میخورد و محکوم به اعدام با گیوتین میشود. به یُمن گذرگاهی پنهانی، موفق به فرار میشود. اما در همین احوال یکی از هوادارانش برج بزرگ قلعه را آتش میزند که سه دختر به آن پناه بردهاند و نزدیک است که جلو چشم مادرشان هلاک شوند. لانتناک برای مساعدت به آنها از نجات جان خود چشم میپوشد و بدینگونه دوباره به دست انقلابیون میافتد... وقایع خونین انقلاب به برکت درستی برخی جبران میشود و ملت عواقب مبارزه را متحمل میشود.
...
زندانی، آنگاه که به سمت سکوی اعدام میرود، احساس خود را بر ما فاش میسازد تا به گفته خود، راه فراری بر اضطراب خویش بیابد و به این امید نیز که داستانش «روزی به کار دیگران آید». او به زبان زرگری مخصوص زندانها توجه نشان میدهد، به کشف نوشتههای کنده شده روی دیوارهای سلولش میپردازد، و از پیش لحظه مرگش را مجسم میسازد... هوگو از الغای محکومیت اعدام جانبداری میکند.
...
دختر کولی که پیش از دوره رشد کامل، زنی شهر آشوب شده است در دل همه و به ویژه در دل کلود فرولو، رئیس شماسهای نوتردام و مفتشی که نفْس شکنجهاش میدهد، و نیز در دل کازیمودوی مدهش، ناقوسزن کلیسا، گوژپشت فقیر و نیرومند مثل هرکول، عشق برمیانگیزد... فرولو که از راه ترحم کازیمودو را بزرگ کرده است، مأمورش میکند که دخترک را برباید... اسمرالدا متهم به قتل میشود.
...
یک معرکهگیرِ فیلسوف، یک هیولا با روح درخشان، یک دختر یتیم نابینا با معصومیتی خارقالعاده، یک دوشس منحرف، قهرمانان این رماناند... یک خانه به دوش عجیب، به نام اورسوس که مردمگریزی خوشقلب است، با گاری و خرس خود درهرجایی پرسه میزند. او با دو کودک رها شده برخورد میکند: یکی که به دست «کومپراچیکو»ها [خریداران بچه] معلول شده است و بر صورتش نشانی از یک لبخند دائمی نقش بسته است.
...
لوتیری، کشتیبانی کهنهکار، صاحب یکی از نخستین کشتیهای بخاری، به نام دوراند، است که در خط کشتیرانی سن مالو و گرنزه کار میکند؛ صیادان و جاشوان به این رقیب خطرناک با نظری ناخوش مینگرند... وی ازدواج با برادرزادهاش، دختری فریبا به نام دروشت، را جایزه کسی اعلام میکند که ماشینهای هنوز سالم را نجات دهد. صیادی ناشناخته پیش قدم میشود... دروشت عاشق یک کشیش پروتستان جوان، به نام اینزر است.
...
در حقیقت، حماسهای است از نوعی خاص، حماسه مردم... ژان والژان به گناه دزدیدن نان برای برادرزادههای خود، که از چند روز پیش لقمهای به آنان نرسیده بود، روانه زندان اعمال شاقه میشود... جامعه به شرطی او را پذیراست که وی در حاشیه آن زیست کند؛ او در حکم چیزهای نجس و طاعونزدگان است و همه از او دامن درمیچینند... یکی از این دانشجویان دختر جوانی به نام فانتین را از راه به در میبرد، سپس رها میکند.
...
ظاهرا در دنیای ادبیات به فرد معتاد با احترام نگریسته میشود... لیوانی را روی سر همسرش میگذارد و شلیک میکند، اما تیرش، نه به لیوان که به سر همسرش میخورد... فکر میکنم سلین در درجه اول یک نویسنده طنزپرداز است. و رندنامه هم رمانی است که میبایست حسابی سرزنده و حسابی خندهدار باشد... از سیاستمدارها متنفر نیستم، صرفا برایم جالب نیستند
...
رمان به نظر من جعل است. جعل تاریخ، جعل زمان و... شما در رمان به کمک جعل است که یک دنیای متفاوت میسازید... پدرم اگرچه نمازش را همیشه بهجا میآورد و حتی نماز شب هم میخواند، اما هیچگاه پیشانیاش پینه نبست!... پاورقیخوان قهاری میشود. امیرعشیری، منوچهر مطیعی، ارونقی کرمانی... بهرام صادقی را اصلا قبول ندارد و میگوید که اصفهانیها او را به ناحق برکشیدهاند. به نویسندگی آلاحمد اعتقادی ندارد و او را یک مقالهنویس سیاسی میداند
...
اگر جنگ برای مردم خاصه مردمِ رشت -که داستان در آنجا روایت میشود- فقر و بدبختی و قحطسالی به بار آورده است، اما این دو برادر سرشار از نعمتاند... احمدگل با رفتنش به دیدار ارباب دختر خودش را هم قربانی میدهد... کوتهبینی و خودرأیی میرزا کوچک خان مانع این میشود که جنبش جنگل به انقلاب منجر شود... وارثان بیثباتیهای سیاسی و جنبشهای ناکام بیش از هرکس فقرا هستند... داستان پُر از سبک زندگی است؛ سبک زندگی اواخر قرن گذشته
...
هیچ خبری از حجاب راهبهها و سوگند خوردنشان نیست، درعوض آیرا از سنت روایت پیکارسک استفاده میکند... مرا آماده کردهاند که فرشته باشم، فرشته نگهبان همه مجرمان، دزدها و قاتلان... این کارهای خوبی که در تنهایی و خیالاتش انجام میدهد، سزار را تبدیل به راهبه میکند. ولی، در زندگی واقعی، او یک دروغگوی قهار است... رمز و راز دروغگوی خوب بودن را فاش میکند: «باید خیلی قانعکننده وانمود کنی که چیزهای واضح را نمیدانی.»
...
متوجه مادهمگس جوانی شد که در مرز میان پوره و سس نشسته بود... پوست آبدار و سبزش، بانشاط زیر نور خورشید میدرخشید... دور کمرش چنان شکننده و ظریف بود که گویا میتوانست با سبکترین نسیم بشکند... جابهجایی حشره و انسان و توصیفات آبدار و تنانه از مگس علاوه بر شوخی شیطنتآمیز پلوین با توصیفات رمانهای احساساتی و حتی کلاسیک، کاریکاتورگونهای است گروتسک از وضعیت بشر
...