کار مطلوب را آن فعالیتی میانگارد که انسان را بی تاب کرده و از خود بی خود میکند. نگاه کردن به ساعت برای پایان کار بی معناست. کار صرفا وسیله ای برای امرار معاش نیست، بلکه معنابخش زندگانی است. درآمد یکی از آوَردهای کار است، نه تمامیت آن... مدرک کارشناسی خود را در رشتهی هنر، یک کارشناسی ارشد موسیقی و دیگری را در الاهیات گرفت... پیمودن این مسیر همچون مراحل کیمیاگری ست... پدرم در نود و چهار سالگی شروع به یادگیری پیانو کرد
...
در هم آمیختگی «من و تو»، «ما» نمیشود! اصلا یکجا نیستیم. من در عالم خودم هستم و تو هم در عالم خودت... جینی دختر شرقی بیست و چهار ساله دانشجوی رشتهی زبان های خارجی دانشگاه استنفورد که یک سال و نیم در گروه درمانی دکتر یالوم شرکت کرده است و هیچ گونه بهبودی نداشته، بهانهی خلق این اثر میشود... خواننده هر روز یک قدم نزدیکتر شدن جینی با خود مطلوبش را میبیند، شاهد خودافشاییگریهای دکتر یالوم میشود و طعم یک روان درمانی اصیل را میچشد.
...
یک مزیت بزرگ کتاب، وجود انبوه مثال است. نویسنده به جای آن که کتاب را صرف توضیح زیاد مفاهیم کند، مفاهیم کمی را معرفی کرده و سپس برای هر کدام انبوهی از مثالهای متنوع عرضه میکند... تاچر این دیدگاه را داشت که انگلیس در مسیر انحطاط قرار دار؛ او این ذهنیت را با شیوههای مختلف توانست به جامعه انگلیس منتقل کند... حالت پنجم تغییر ذهنیت در روابط نزدیک بین فردی است
...
هیچوقت در ناز و نعمت نبودم. خیلی سریع پیش رفتم و تصمیم گرفتم به دانشکده حقوق بروم... وکیل موفقی شدم و چیزهای خوبی داشتم، اما هر روز صبح که خودم را در آینه میدیدم، فردی را که به من نگاه میکرد، دوست نداشتم... در جهان موفق بودم، اما از درون بسیار تهی... مردم میگویند «چرا معنویت در تجارت یا جهان اهمیت دارد؟» ... میگویند «نمیتوانم کار پیدا کنم یا نمیتوانم در حرفه خود در جهان اول باشم» و روزانه هفت ساعت به گشتوگذار در اینترنت میگذرانند
...
رابطهی بالا به پایین درمانگر- بیمار را قبول ندارد و به نظرش آن طور که باید کار نمیکند. مطلوب او رابطهی شانه به شانه است، نه سایه به سایه. کیمیای درمان چیزی نیست جز، ارتباطی بین بیمار و درمانگر... دو داستان را توأمان پیش میبرد... آیا میتوان معنای زندگی را در مواجههی با مرگ بازآفرید؟... خط داستانی دوم روایتیست از زندگی شوپنهاور... درمان از شهامت رویارویی با اوج درد آغاز میشود... دیگر بس است زندگی نمایشی
...
بهعنوان نویسندهای که با فلسفه «همین فردا خواهید مُرد» همدل است، شاید فرد مناسبی برای نگارش کتابی درباره «امید» نباشم... امید، همان خوشبینی نیست... صرفا یک خواست یا آرزو نیست... از «امید تراژیک» سخن میگوید که خود، ماحصل بینشی تراژیک است و بسی بیگانه با خوشبینی ناشی از اعتقاد به پیشرفت انسانی. این البته نگاهی است تیره به وضعیت انسان معاصر
...
یک هواپیما سقوط کرده است. بازماندگانش چند بچهمدرسهای بریتانیایی هستند... سالار مگسها میلیونها نسخه فروخت... آن نسل میخواست بداند که آشویتس یک استثنا بود، یا در وجود هرکداممان یک نازی پنهان شده است؟... شاگردان یک مدرسهی شبانهروزی کاتولیک سختگیر در نوکوآلوفا. بزرگترینشان شانزدهساله بود و کوچکترینشان سیزدهساله، و یک اشتراک مهم داشتند: ذرهای دل و دماغ برایشان نمانده بود. پس نقشهی فرار ریختند
...
بچههایی كه بر اثر آسیبهای اجتماعی و پیشینه مسائل خانوادگیشان، انواع مشكلات اخلاقی را داشتند... در حقیقت روزنوشتهای ماكارنكو از این تجربه واقعی و اصیل است... چه کسی میتوانست تا این اندازه به شكلی غیرقابلتصور، صدها کودک را که زندگی با چنین وضع قساوتبار و تحقیرآمیزی مچالهشان کرده بود تغییر دهد؟... خودش در جایی از حامله شدن یكی از دختران در همان دوران گزارش میدهد
...
مؤلف اخلاق ناصری تذکر میدهد: کودک را با هر کار نیکی که میکند، باید تشویق کنند و آفرین گویند، اما هنگامی که رفتارِ زشتی از او سرمیزند، باید بسیار مراقب بود که او را بهصراحت و آشکارا سرزنش نکنند که چرا کار بدی کرده است؛ بلکه اینطور وانمود کنند که او از روی غفلت و ناآگاهی آن کارِ زشت را انجام داده است... خواجه در سیر تربیت کودک بر وجود بازی و تفریح نیز بسیار تأکید دارد و معتقد است که بازی کردن میتواند خاطر کودک را از سختیها و ملالتهای شئونِ مختلفِ ادبآموزی برهاند.
...
میگوید کسی که بابی باشد مشروطهخواه نمیشود و از طرفی دیگر عده کثیری از فعالان موثر در مشروطه را در جایجای آثارش بابی معرفی میکند و البته بر اثر پافشاری مجری برنامه اندکی از دیدگاه خود عقبنشینی میکند... مجری میپرسد: «حسن رشدیه را هم بابی میدانید؟» و نویسنده در جواب میگوید: «بله.» در برابر مواجهه با سوال بعدی مبنی بر اینکه «سند دارید؟» جواب میدهد: «خیر.»
...
علی علیه السلام نه تنها حق انتقاد را از دیگران نمی گرفت بلكه ترغیب می كرد كه از من انتقاد كنید... معاویه همهی كوشش اش این است كه مردم را بسازد آنچنان كه برای او مفید باشد؛ چشم و گوش بسته... به یزید توصیه می كند مردم شام را نگهداری كن، نگذار ملتهای دیگر با اینها خلط و آمیزش یابند كه در این صورت «تغیّرت اخلاقهم» . این تغییر اخلاق جز به خود آمدن مردم شام و باز شدن چشمشان نیست، جز آزادی و خروج از اطاعت كوركورانه نیست.
...
نان نیست، یا اگر هست کم است، خیلی کم و البته در این میان اندک شرافت و غروری هم هست... دختر بیشتر میپسندید که او از روی مستی خزعبل بگوید تا از زور گرسنگی... لمحهای از زیست اسفبار آدمهای له شده است؛ شرافتهای پایمال شده و غرورهای از دست رفته که هر صبح به جستوجوی امیدی از خواب بیدار میشوند و آن را اگر نه در واقعیت که سرانجام در خیال خود پیدا میکنند
...
تبدیل یک نظام مردمسالار به نظام استبدادی محصول یک تعامل دوسویه میان یک فردِ حاکم و یک جامعه است... او انتقاد را به معنی دشمنی با اهداف و ایدهها تلقی میکند... رسالت نجات جهان از بندگی ظالمان... «دشمن»؛ یگانه مقصر عدم کامیابی ها است... بازار رمالانِ غیب گو گرم میشود... خود را بهجای ایده و نظام می گذارد. و در واقع منظور او از ایده، خود اوست که با نظام یکی شدهاست.
...
اصول تعلیم و تربیت طبیعی... نوعی «رمان روانشناختی»... از یک تا پنجسالگی، باید بیکمترین قهر و فشار به تقویت جسم کودک پرداخت... کیفر خطاهای کودک، که به شناخت آنچه نباید بکند منجر خواهد شد، باید از تجربه مستقیم ناشی گردد... عطش دانستن در او طبیعی است و هدف باید تشفی این عطش باشد... از اینپس باید مناسبات خود را با اشیا و، چون به زندگی اخلاقی گام مینهد، مناسبات خود را با جهان انسانی بررسی کند: درست بگوییم، این کار مشغله سراسر عمر او خواهد بود
...
نویسنده بر اساس تفکر ویتگنشتاین خطاهای بنیادی روانکاوی فرویدی را تشریح میکند... یکی از پیشفرضهای غلط فروید وجود چیزی عینی به نام «ضمیر ناخودآگاه» است که مخزن خرتوپرتهای روانی بسیاری است... تفکر او مخالف هرگونه نظریهسازی است... درمانگر برای درمانجو باید در حکم آیینهای باشد که تصویر او را بهخوبی منعکس میکند. او از پیش خود چیزی نمیداند
...
هنر زندگی با مدد گرفتن از تجربه دیگران... افراد تنها حریصانه همیشه به دنبال یافتن نشانه هایی از طرد شدن نزد دیگران هستند و بنابراین چنین نشانه هایی را هم به راحتی می یابند... فرق میان خلوت و احساس تنهایی در رابطهای است که فرد با خودش در آن وضعیت دارد... نورتاباندن بر زوایای تاریک و پیچیدگی های مسائل زندگی و دعوت از خود ما برای تفکر بیشتر...
...
چگونه یالوم، یالوم شد... هنگامی که پانزده ساله بود، عاشق دختری به نام مریلین میشود و بسیاری از مشکلاتش حل میشود و در عوض مشکلات جدیدی برای او بهوجود میآید... عاشق کافکا شدم ... از نظر او دوچرخهسواری تجربه تعمق و رهایی است؛ نوعی مدیتیشن. یالوم عاشق غواصی در کف اقیانوسهاست و به درختچه بونسای باغچه دفتر کارش هم عشق میورزد
...
تلاش میکند تا فهم ما را از مفهوم کلان داده وسیع تر از سوابق جستجوهای اینترنتی گرداند... در ادامه کتاب تلاش کرده تا به نهانیات زندگی افراد یعنی دنیای جنسی افراد نیز وارد شود و از روی جستجوهای اینترنتی آنها، شناختی در مورد رفتارهای جنسی و ترجیحات افراد پیدا کند... مردم نه تنها به نظرسنجیها نظر واقعی خود را نمیگویند بلکه گاه خود را نیز فریب می دهند
...
هرچند تاکنون از تفکر طراحی عمدتاً برای حل مسائل دنیای کسبوکار استفاده شده است، پروفسور راث در این کتاب نحوۀ بهکارگیری آن در حوزۀ رشد و توسعۀ فردی را آموزش میدهد و ظرفیتها و تواناییهای این رویکرد در حل مسائل شخصی را برای خوانندگان آشکار میسازد... گاهی حذف مسئله کنونی بهترین راه برای حل آن است... اگر کاری انجام دادید و به نتیجه نرسید، باید گفت چهبهتر! انجام میدهید، شکست میخورید و یاد میگیرید. دوباره انجام میدهید، دوباره شکست میخورید و بیشتر یاد میگیرید.
...
چند درصد از فارغالتحصیلان مدیریت، توان و مهارت اداره یک شرکت نوپا با حدود 5 نفر کارمند را دارند؟... اگر انتخاب بین گزینه وحشتناک و فاجعهآمیز را نمیپسندید، مدیرعامل نشوید». البته این ترسها در تمام مدیران عامل دنیا وجود دارد اما کدامشان میتوانند چنین وضعیتی را تحمل کنند؟... با ارائه داستانی واقعی و بیان خاطراتی از روزهای مدیرعاملی نویسنده، تراژدی شروع میشود! کتاب شما را به عنوان مدیرعامل آماده میکند
...
به دو نوع استبداد سیاسی و استبداد دینی اشاره میکند و دومی را بسیار خطرناکتر میداند... مردم مسلمان در مقابل حاکم ظالم حق سکوت ندارند... دراین شرایط از آنجایی که امکان حکومت شخص معصوم و عادل وجود ندارد و عملا حکومت در اختیار کسانی است که نه معصومند و نه حتی صفت عدالت را دارند؛ پس ناچار باید با تکیه بر قوانین؛ از طغیان حاکم جلوگیری کرد... این بهانه تراشیها به خاطر منافع چند روزه این افراد و تحکیم پایه های حکومت ظالمان است.
...
هر چند مدرنیته، تمدنها را از بین میبرد، ولی در حیطه عقاید موروثی و اعتقادات، با ایستادگی روبرو میشود... کشورهای اسلامی و ایران، هویتهای سه گانه دارند: هویت ملی، دینی و مدرن... مدرنیته، انسان را از قفس دو جداره «قیمومیت قدرت سیاسی» و «قیمومیت قداست دینی» آزاد کرد اما... ما در شرف تکوین انسان چهل تکه ای هستیم با تفکری سیار و سیال که دیگر به هویتی خاص تعلق ندارد
...
تنها چیزی که برای من وجود دارد سفرهایی است که در راه دل یا در راههای صاحبدل میکنم. من در این راهها سفر میکنم و تنها مبارزهای که برایم اهمیت دارد این است که به مقصود برسم... وی کشف میکند که به کار بردن گیاهان توهمزا مرحله مقدماتی این آشنایی است و این کار باید زیر نظر استادی انجام گیرد. زیرا بدون رعایت این احتیاط، شخص از نظر جسمی و روحی با خطر مرگباری روبرو میشود
...
ظاهرا در دنیای ادبیات به فرد معتاد با احترام نگریسته میشود... لیوانی را روی سر همسرش میگذارد و شلیک میکند، اما تیرش، نه به لیوان که به سر همسرش میخورد... فکر میکنم سلین در درجه اول یک نویسنده طنزپرداز است. و رندنامه هم رمانی است که میبایست حسابی سرزنده و حسابی خندهدار باشد... از سیاستمدارها متنفر نیستم، صرفا برایم جالب نیستند
...
رمان به نظر من جعل است. جعل تاریخ، جعل زمان و... شما در رمان به کمک جعل است که یک دنیای متفاوت میسازید... پدرم اگرچه نمازش را همیشه بهجا میآورد و حتی نماز شب هم میخواند، اما هیچگاه پیشانیاش پینه نبست!... پاورقیخوان قهاری میشود. امیرعشیری، منوچهر مطیعی، ارونقی کرمانی... بهرام صادقی را اصلا قبول ندارد و میگوید که اصفهانیها او را به ناحق برکشیدهاند. به نویسندگی آلاحمد اعتقادی ندارد و او را یک مقالهنویس سیاسی میداند
...
اگر جنگ برای مردم خاصه مردمِ رشت -که داستان در آنجا روایت میشود- فقر و بدبختی و قحطسالی به بار آورده است، اما این دو برادر سرشار از نعمتاند... احمدگل با رفتنش به دیدار ارباب دختر خودش را هم قربانی میدهد... کوتهبینی و خودرأیی میرزا کوچک خان مانع این میشود که جنبش جنگل به انقلاب منجر شود... وارثان بیثباتیهای سیاسی و جنبشهای ناکام بیش از هرکس فقرا هستند... داستان پُر از سبک زندگی است؛ سبک زندگی اواخر قرن گذشته
...
هیچ خبری از حجاب راهبهها و سوگند خوردنشان نیست، درعوض آیرا از سنت روایت پیکارسک استفاده میکند... مرا آماده کردهاند که فرشته باشم، فرشته نگهبان همه مجرمان، دزدها و قاتلان... این کارهای خوبی که در تنهایی و خیالاتش انجام میدهد، سزار را تبدیل به راهبه میکند. ولی، در زندگی واقعی، او یک دروغگوی قهار است... رمز و راز دروغگوی خوب بودن را فاش میکند: «باید خیلی قانعکننده وانمود کنی که چیزهای واضح را نمیدانی.»
...
متوجه مادهمگس جوانی شد که در مرز میان پوره و سس نشسته بود... پوست آبدار و سبزش، بانشاط زیر نور خورشید میدرخشید... دور کمرش چنان شکننده و ظریف بود که گویا میتوانست با سبکترین نسیم بشکند... جابهجایی حشره و انسان و توصیفات آبدار و تنانه از مگس علاوه بر شوخی شیطنتآمیز پلوین با توصیفات رمانهای احساساتی و حتی کلاسیک، کاریکاتورگونهای است گروتسک از وضعیت بشر
...