نیچه خطاب به فیلسوفان میگوید: «خانههایتان را در دامنههای کوه آتشفشان بنا کنید» و من همه کسانی را که در جست و جوی حقیقتند مخاطب این سخن مییابم. «گریختن» مطلوب طبع کسانی است که فقط به عافیت میاندیشند و اگر نه، مرگ یک بار، زاری هم یک بار... شهروندِ مطیع کسی است که در صدق گفتار سیاستمداران تردید روا نمیدارد؛ تا آنجا تسلیم قوانین محلی است که عدالت را نه قبله قانون، که تابع آن میبیند
...
گونهها یکشبه منقرض نمیشوند، کمااینکه میمونها هنوز در کنار انسانها به بقای خود ادامه میدهند... لاتها با واسطهی حداقل یک حلقهی مشهود یعنی جاهلها، به لوطیها مرتبط میشوند... توانسته سالها عشق مرجان را در دل پنهان کند و آخ نگوید... هم با خودشان درگیرند، هم با مردم محل و غیرمحل... تحتتأثیر ایدئولوژی حزب توده به لومپنِ پرولتاریا تبدیل شد... کمکم چاقو و زنجیر را کنار گذاشتند و بهجای کوچه و خیابان برای خود در اینترنت دکانی دونبش درست کردند
...
دستاوردهای زنان در گذشته و حتی امروز به رسمیت شناخته نشده... سرمایهداری و مردسالاری زنان را استثمار و وادار به تبعیت کرده است... رسانهها همچنان کالاسازی زنان و بازتولید کلیشههای جنسی را ادامه میدهند... باید زنان در تحقیقات اجتماعی گنجانده شوند و پژوهشهای جامعهشناختی «کور جنسیتی» نباشند... فمینیستها ضد دین نیستند؛ آنها مخالف تبعیض جنسیتی هستند
...
دالان آزادی خیلی باریک است... سه نوع لویاتان وجود دارد: مستبد، غائب و دربند... در یک دست شمشیر و در دست دیگر عصا؛ هم مهربان هم خشمگین... در چین قرار است یک رتبه اعتباری اجتماعی به هر شهروند بدهند، بر اساس این اگر شما درخواست وام دادید میگویند بگذار ببینیم رتبه اعتبار اجتماعی شما چطور است، دیکتاتوری دیجیتال... دولت یا لویاتان دربند، آن دولتی هست که اعتبار خود را از جامعه و شهروندان میگیرد اما همیشه در برابر آن پاسخگو است
...
پیش از انقلاب، دو شخصیت در افکار عمومی بهعنوان جامعهشناس نامورتر از دیگران بودند که بدنه روحانیت به هردو نفر رویکرد منفی داشت و با آنان به تقابل برخاست. یکی دکتر امیرحسین آریانپور که به داشتن اندیشه مارکسیستی مشهور بود و دیگری مرحوم دکتر شریعتی که در مقام بازسازی هویتی شیعه، منتقد تشیع سنتی و آموزههایش محسوب میشد... جامعهشناسی دین جزو مهجورترین شاخههای علوم اجتماعی در دانشگاههاست
...
کوچهها بیشتر به نام اشخاص سرشناس ساکن در آنها بود... کوچه عباسعلیخان، سرهنگ توپخانه در گذر قورخانه و کوچه میرزاحسینخان حکیمباشی در گذر افشارها در محله سنگلج؛ یا به نام برخی از گروههای قومی یا ایلی مانند کوچه گندشلوها، باجمالوها و قرقانیها در گذر افشارها، کوچه عربها در گذر دباغخانه و ترکمانها در گذر پایین... نانوا را به سبب گرانفروشی یا ناکافی بودن پخت نان در تنور میانداختند و میسوزاندند؛ قصاب یا بازاری را به جرمی ناچیز «نسق میکردند» یعنی از ناحیه نرمه گوشش به دیوار میخکوب میکردند
...
چرا فوتبال میبینیم؟ چرا دیکتاتورها سیریناپذیرند؟ یا ما چگونه در زبان محاوره سعی میکنیم دراماتیک باشیم؟... یک تلویزیون با حق انتخاب بین هفتصد کانال نه آزادی بلکه اجبار است. دستگاهی که آفریدهایم نیاز به تماشا شدن دارد؛ زیرلب به ما میگوید: «برای قبضه کردن توجه شما از هیچ کاری دریغ نخواهم کرد... همانگونه که خوراک فکری تبلیغات، همهمان را به مقام بردههای مصرفکننده تنزل میدهد، هنر دراماتیک، آفریننده و بیننده را به مقام مشارکتکننده ترفیع میدهد
...
میگویند شهریار ماکیاولی همیشه کنار تخت استالین است. غیر از این هم از او انتظار نمیرفت: پس از این کتاب، هیچ سخن بهواقع مهمی درباره اخلاقیات سیاسی گفته نشده است... خوانش این آثار باید در ارتباط و تعامل با محیط صورت گیرد... اثر منفور و مهوّع آدولف هیتلر هم در کنار کتابهای خردمندانی همچون هابز و لاک و مونتسکیو و برک و دوتوکویل و هایک و رالز، فصلی را به خود اختصاص داده است.
...
اولین کتاب دانشگاهی است که به جامعهشناسی اسلام و تا حدودی تشیع میپردازد... برخی معتقدند جامعهشناسی دین مربوط به مسیحیت است نه اسلام... در بنیادگرایی ما با دین بدون فرهنگ مواجهیم... مطالعه تحولات تاریخی و سازمانی روحانیت... جامعهشناسان فرانسوی ترجیح میدهند درباره قبایل استرالیا یا اسکیموها تحقیق کنند تا اینکه مسلمانان را موضوع تحقیق قراردهند
...
تب تند دولت برای ساختن جامعه «بدون فقیر» به وضعیتی انجامید که نائومی کلاین آن را «ربودن ضروریات یک زندگی آبرومندانه از میلیون ها شهروند» می نامد... تهیدستان در دهه های ۵٠ و۶۰ شمسی فاقد مکانیسم های نهادی بودند... خیریه شدن اقتصاد ملی... چگونه مردم عادی با مخالفت ها و مقاومت های پراکنده اما فراگیر، دولت را، هرچند موقت، وادار به عقب نشینی کردند... بی عدالتی سیستماتیک و ناکارآمدی حکمرانی
...
شاعران حافظان ظهور اسرارآمیز نیروی هستی هستند... بامداد تمدن حماسه است؛ غزل میانهی تمدن و بلوغ تمدن تراژدی است... تراژدی همزمان به جنگ بیرون و درون قهرمان میپردازد و قهرمان همزمان با دشمنی در درون خود و دشمن و خطری در بیرون از خود در جدال است... بیپروا رو به پادشاهان گوشزد میکند که شما باید مجری عدالت باشید نه با هر توجیهی عدالت را زیر پا بگذارید... از نشانههای بلوغ در یک جامعه مسئولیتپذیری ست
...
هیچ نمایشی تاکنون موفقتر از تراژدی جهان اسلام، یعنی تراژدی امام حسن(ع) و امام حسین(ع) نبوده است... پیدایش و تحلیل عزاداری در ایران پس از صفوی... اولین سفرنامه از میکله ممبره، فرستاده حاکم ونیز به دربار شاه طهماسب در سال 1539 میلادی مربوط به عزاداری در تبریز و آخرین آن، کار مشترک پائولو وودز و سرژمیشل از عزاداری در قم در سال 2009... بیشترین گزارشها مربوط به انگلیسیها و پس از آن فرانسویها و روسهاست
...
تبدیل یک نظام مردمسالار به نظام استبدادی محصول یک تعامل دوسویه میان یک فردِ حاکم و یک جامعه است... او انتقاد را به معنی دشمنی با اهداف و ایدهها تلقی میکند... رسالت نجات جهان از بندگی ظالمان... «دشمن»؛ یگانه مقصر عدم کامیابی ها است... بازار رمالانِ غیب گو گرم میشود... خود را بهجای ایده و نظام می گذارد. و در واقع منظور او از ایده، خود اوست که با نظام یکی شدهاست.
...
هنر زندگی با مدد گرفتن از تجربه دیگران... افراد تنها حریصانه همیشه به دنبال یافتن نشانه هایی از طرد شدن نزد دیگران هستند و بنابراین چنین نشانه هایی را هم به راحتی می یابند... فرق میان خلوت و احساس تنهایی در رابطهای است که فرد با خودش در آن وضعیت دارد... نورتاباندن بر زوایای تاریک و پیچیدگی های مسائل زندگی و دعوت از خود ما برای تفکر بیشتر...
...
تلاش میکند تا فهم ما را از مفهوم کلان داده وسیع تر از سوابق جستجوهای اینترنتی گرداند... در ادامه کتاب تلاش کرده تا به نهانیات زندگی افراد یعنی دنیای جنسی افراد نیز وارد شود و از روی جستجوهای اینترنتی آنها، شناختی در مورد رفتارهای جنسی و ترجیحات افراد پیدا کند... مردم نه تنها به نظرسنجیها نظر واقعی خود را نمیگویند بلکه گاه خود را نیز فریب می دهند
...
عنوان اصلی کتاب، نقش صوفیه، اهل فتوت و قلندریه در بنیانگذاری آئینهای محرم بود... کسانی را به عنوان عایشه، طلحه و زبیر لباس میپوشاندند و در کوچه حرکت میدادند، مرثیهخوانان مرثیه میخواندند و مردم گریه میکردند... شیوهای که ما به عنوان شیوه عزاداری انتخاب کردهایم اصلاً و ابداً با حرکت امام حسین(ع) همراستا نیست... در ۵۰۰ صفحه از فقهای شیعه اسناد معتبر آورده است که حکم به جواز قمهزنی دادهاند.
...
گزارش اندوه به هیچوجه اثری تفننی و سرگرمکننده نیست، بلکه اثری جامعهشناختی و روانشناختی از سه دهه سیاستزده جامعه ایرانی پس از انقلاب است که به رویدادهای توفنده سال ۸۸ ختم میشود... همه ما در آنچه به دست آوردیم و یا از دست دادیم سهیم هستیم... قدرتنمایی حزباللهیها در برابر پانکها، بریکدنسها، تشییع روز به روز شهدا، اعدامها و شکستن سنگ قبرهای مجاهدین(منافقین)...
...
مرده متحرک و بیشفعالی است که به صدا حساس است، در بین مردم سالم به راه میافتد، آنها را گاز میگیرد، بزاق خود را به بدن قربانیان وارد کرده و آنها را نیز همانند خود به یک زامبی تبدیل میکند... زامبیهای قرن بیستویکم دیگر از گور برنمیخیزند؛ آنها نهفقط در حومههای ثروتمند والاستریت و در سرسراهای پرزرقوبرق شرکتهای چندملیتی و در اطراف بانکها، بنگاههای سرمایهگذاریاند، بلکه در بالاترین جایگاههای دولتهای بزرگ خاصه آمریکا و در صف اول رسانههای جریان اصلی حضور دارند
...
زغالسنگ امکان شکلگیری دموکراسی تودهای را فراهم ساخت و نفت آن را محدود کرد... سلاح پیشرفته بسیار گرانتر از مدرسه یا کارخانه بود و دستیابی به آن نیز بسیار سریعتر ممکن میشد... کارگران صنعت نفت بهدفعات نقش تعیینکنندهای در مبارزات ایرانیان برای آزادیهای سیاسی و انقلاب اجتماعی ایفا کردند... هرچه نخبگان حاکم آسیبپذیرتر باشند، بیشتر از سیاست خارجی برای انحراف توجه و کسب حمایت مردم استفاده میکنند
...
خواندن سه جلد کتاب «غزل اجتماعی معاصر» در ده سال هم که شده، میارزد به رازهای شعر قدیم و میارزد به دانستهگی نقش غزل در لایههای ادبیات ما... شاعران سامانی و غزنوی به عقیده مظفریساوجی نقشی ممتاز در سرودن غزل داشتهاند. شعر را اگر سلطان سنجر خوش داشته باشد، تکلیف غلامان و کنیزان دربارش چه میشود که بعد از خودخواستهها و بسترخوابیهایش آنها را خوفناک میکشت
...
محتوای حکومتها ربطی به ظاهر آنها ندارد... راز آن برقی که در چشمهای برخی هست و بسیاری را دنبال خود میبرد حتی تا جهنم؟... خمرسرخ به نیابت از چین و بهتبع آن آمریکا و ویتنام به نیابت از شوروی وارد جنگ میشوند... استفاده از پول لغو شد! خوردن غذا در منزل ممنوع شد، اعدام، خفیفترین مجازات بود... سالهای سال رزمندگان را از ازدواج منع میکرد اما در حالیکه رزمندگان خمر آواره بیابان هستند معاون خود را مامور خواستگاری برای خود میکند...
...
تئاتر خوب، طرفِ آزادی و تجسم آزادیخواهی است. ضمن اینکه دووینیو در عین اینکه رویکردی چپگرایانه دارد اما اصلا ایدئولوژیک به قضیه نگاه نمیکند. چنانکه در این کتاب نشان میدهد آنجا که سیاست بر تئاتر غلبه میکند یعنی در دوره انقلاب فرانسه، بیشمار پییس درمیآید که الان یک دانهاش هم نمانده. چون تمام آن پییسها به قول خود آقای دووینیو در واقع سیاست ایدئولوژیک است نه هنر تئاتر.
...
هر چند مدرنیته، تمدنها را از بین میبرد، ولی در حیطه عقاید موروثی و اعتقادات، با ایستادگی روبرو میشود... کشورهای اسلامی و ایران، هویتهای سه گانه دارند: هویت ملی، دینی و مدرن... مدرنیته، انسان را از قفس دو جداره «قیمومیت قدرت سیاسی» و «قیمومیت قداست دینی» آزاد کرد اما... ما در شرف تکوین انسان چهل تکه ای هستیم با تفکری سیار و سیال که دیگر به هویتی خاص تعلق ندارد
...
آنقدر حجم آگهی های تلویزیونی افزایش یافته که گاهی میان آگهی ها برنامه پخش می شود! بعضی از برنامهها هم که خودشان به نوعی آگهی و رپورتاژ است، مثل برنامههایی که برای کودکان پخش میشود. درحالی که هیچ جای دنیا چنین اجازهای نمیدهند. حتی در ایالت متحده هم با همان فرهنگ سرمایهداری و لیبرالی، به هیچ وجه در برنامههایی که مختص کودکان است؛ اجازه ورود و استفاده بازرگانی را نمیدهند.
...
وقتی شرایط اروپا را با وضعیت رخوتزده آن ایام کشور، میسنجد چنان شگفتزده میشود که نام سفرنامهاش را «حیرتنامه» میگذارد... هم سفرنامه است، هم اثری تحقیقی است، هم رمان... مشمول ممیزیهایی از سه سطر تا سه صفحه شده است؛ پرسیدیم چرا؟ گفتند اینجا چرا ندارد... به نظر نمیرسد مسایل و دغدغههای مردم ایران و هنگکنگ شباهتی به هم داشته باشند. آنچه هست بیشتر تفاوت است، یکی لاهوتی و دیگری ناسوتی است.
...
علت این ناکارآمدی، وابستگی همه چیز به نفت (یا نفتی بودن) آن است... بعد از نیم قرن تلاش، مشخص شد که نه مشروطگی صرف، میتواند جامعه را نجات دهد و نه سنت علت عقبماندگی است... تقلیل تمام مسائل جامعه ایران به دولت، و تطهیر جامعه ایران، نقص کتاب است... دولت ایران پیش از کشف نفت در ایران نیز از همین نابهسامانیها رنج میبرده است و میتوان شواهد متعددی از مدیریت دوره قاجار ارائه کرد
...
جامعه سرمایهداری امریکایی، با متمرکز کردن قدرت حقیقی در دستهای تعداد قلیلی شخصیت که در رأس «هرم منزلت اجتماعی» جا دارند و میتوانند با انتخابشان سرنوشت ملت را تعیین کنند، این «نخبگان قدرت» را تولید کرده است که میلز آنها را به عنوان وجودی اقتصادی، اجتماعی و روانشناختی تعریف میکند که از لحاظ «کیفی» از مجموع شهروندان «عادی» متفاوت است.
...
تنها چیزی که برای من وجود دارد سفرهایی است که در راه دل یا در راههای صاحبدل میکنم. من در این راهها سفر میکنم و تنها مبارزهای که برایم اهمیت دارد این است که به مقصود برسم... وی کشف میکند که به کار بردن گیاهان توهمزا مرحله مقدماتی این آشنایی است و این کار باید زیر نظر استادی انجام گیرد. زیرا بدون رعایت این احتیاط، شخص از نظر جسمی و روحی با خطر مرگباری روبرو میشود
...
هدف علم این است که پیشبینیهای مشروطی را فراهم کند؛ ولی چون جامعه نظام بستهای نیست، نمیتوان از آن پیشگوییهای درازمدتی استنتاج کرد... هر پیشگوییای با ایجاد واکنشهایی در حادثه پیشبینی شده «اثر اودیپی» دارد. اما خطاست اگر چنین نتیجه بگیریم که جامعهشناسی محکوم به ابهام است. جامعهشناسی نیز مانند فیزیک قادر به پیشبینیهای مشروط است.
...
از اوان جوانی، سوسیالیستی مبارز بود... بازماندهای از شاهزادههای منقرض شده (شوالیهای) که از حصارش بیرون میآید و در صدد آن است که حماسهای بیافریند... فرانسوای باده گسار زنباره به دنیا پشت پا میزند. برای این کار از وسایل و راههای کاملا درستی استفاده نمیکند ولی سعی در بهتر شدن دارد... اعتقادات ما با دین مسیح(ع) تفاوتهایی دارد. و حتی نگرش مسیحیان نیز با نگرش فرانسوا یا نویسنده اثر، تفاوتهایی دارد
...
فرهنگ و سلطه... صنعت آگاهی این اعتقاد کاذب را برای مردم پدید میآورد که آنها آزادانه سرنوشت خود و جامعهشان را تعیین میکنند... اگر روشنفکران از کارکردن برای صنعت فرهنگ سر باز زنند، این صنعت از حرکت میایستد... دلش را خوش میکرد سلیقهاش بهتر از نازیهاست و ذهنیت دموکراتیک خویش را با خریدن آنچه نازیها رو به انحطاط میخواندند، نشان دهد... در اینجا هم عدهای با یکیکردن ادبیات متعهد با ادبیات حزبی به هر نوعی از تعهد اجتماعی در ادبیات تاختهاند
...
دختر بارها تصمیم به تمامکردن رابطهشان میگیرد اما هر بار به بهانههای مختلف منصرف میشود. او بین شریک و همراه داشتن در زندگی و تنهابودن مردد است. از لحظاتی میگوید که در تنهایی گاهی به غم شدیدی دچار میشود و در لحظهای دیگر با خود تصور میکند که شریکشدن خانه و زندگی از تنها بودن هم دشوارتر است و از اینکه تا آخر عمر کنار یک نفر زندگی کند، پیر شود، گرفتار هم شوند و به نیازها و خُلق و خوی او توجه کند مینالد
...
دکتر مجد در کتاب «قحطی بزرگ و نسل کشی در ایران» برای اولین بار اسناد مربوط به قتل عام بیش از 10 میلیون ایرانی در قحطی «عمدی» جنگ جهانی اول را با تکیه بر اسناد و مدارک و گزارشهای آرشیو وزارت امور خارجهی آمریکا و آرشیو روزنامهها منتشر کرده است... در ایرلند مردم برای یادآوری جنایت بریتانیا در قحطی سیبزمینی؛ هر سال هفتهی بزرگداشت کشتهشدگان قحطی دارند... ملت ایران به ققنوس تشبیه شده و به فاجعه عادت کرده است
...
تنهایی بینفردی، تنهایی درونفردی و تنهایی اگزیستانسیال... تجربه تهی بودن، گم شدن و محرومیت، جایی بیرون از ما نیست بلکه در درون ماست... باید بیاموزد با دیگری ارتباط برقرار کند بیآنکه او را تا سطح ابزاری برای دفاع در برابر تنهایی پایین بیاورد... ما نباید فکر کنیم وقتی گرد هم میآییم، از تنهایی بیرون آمدهایم... برای کسی که عافیت و امنیت مهمترین چیز است، رحم مادر یا گور بهترین مکان است... عاشق دیگر نمیتواند به تنهایی تصمیماتی بگیرد
...