فیروز زنوزی جلالی - داور جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران - یادداشتی را درباره نقد رضا امیرخانی بر جایزه کتاب سال نوشت. به‌گزارش ایسنا، زنوزی جلالی در این یادداشت آورده است: «رییس فعلی انجمن قلم، در نقد و بررسی کتاب سال مطلبی نوشته‌اند تحت عنوان بسیار تامل‌برانگیز "همه از ادا درآوردن متنفریم" و مثلا کاستی‌های داوری کتاب سال وزارت ارشاد اسلامی را در سال جاری با چینشی هدفمند، رقت‌انگیز و تاسف‌بار برشمرده‌اند که حیفم آمد بی‌پاسخ بماند.»

او در بخشی از این یادداشت آورده است: «این چه یقینی است که با صراحت می‌گویید: «به‌گمانم بایستی بررسی شود که چرا جریان نقد بسیار ضعیفی(؟!) این چند ساله به اسم انقلاب با همه آثار خوب مستعدان عرصه ادبیات انقلاب اسلامی مخالفت می‌کند؟» آیا واقعا فکر می‌کنید اعضای انجمن قلم جزو این جریان خیالی و فرضی شمایند؟ خب اگر این طور است چرا عضویت‌شان را لغو نمی‌کنید؟ اعضایی چنین نامطمئن به چه درد انجمن قلم می‌خورند؟ ... و آیا واقعا فکر می‌کنید دلیل بالا نیامدن "رمان شطرنج با ماشین قیامت" این است که: «این جریان در بالا آمدن امثال حبیب احمدزاده، بازنشستگی خود را می‌بیند؟» کدام جریان و کدام بازنشستگی؟ ... قطعیت این حرف از کجا بهتان ثابت شده است؟ آیا این حرف توهینی مستقیم به اهل قلم نیست؟ به آن‌هایی که به اندازه عمر شما خوانده‌اند و نوشته‌اند و باید حرمت‌شان را نگاه داشت؟ و لطفا بگویید این رمان ... که می‌گویید‏، چه برتری هایی دارد بر سه اثر گزینش‌شده دیگر؟»

داور جایزه کتاب سال در بخش دیگری از نوشته‌اش آورده است: «معیار ما در این گزینش فقط و فقط فاکتورهای داستان‌نویسی معاصر بوده است و بس. بستگی به دانش اندک‌مان، داشتن نثری به‌قاعده و مضمونی خوش‌نشسته در اثر، بی‌ضرب و زور و تناقض‌گویی. هر چند با عیب‌هایی، مثل تمام آثار دیگر دنیا، این‌ها معیارمان بوده است. حتا اگر "اندکی سایه" هم نبود، کارهای دیگر و اصلح‌تری نسبت به رمان مورد نظرتان [شطرنج با ماشین قیامت] بودند که انتخاب شوند. نشستیم و خواندیم و گفتیم باید وجدان‌مان معیار باشد و بس، و باید از این جناح‌بندی‌ها، دست محبت بر سر دوست کشیدن‌ها و تاختن به مثلا غیر اجتناب کنیم، تا حقی ضایع نشود. پیه ... نامهربانی‌ها و تهمت و توهین‌ها را هم از قبل به تن‌مان مالیده بودیم! ... من فکر می‌کنم آدم باید جدا از این دست غرض‌ورزی‌های غیر کارشناسانه و شتابزده و جدا از این منم‌منم‌ها با خدا و خلوت و وجدانش راحت باشد.»

راضیه تجار - دیگر داور جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران - هم در یادداشتی، با عنوان "ما هم از ادا درآوردن متنفریم"، در بخش پایانی آورده است: «آری ما هم از ادا درآوردن متنفریم و معتقدیم اگر اثری "اندکی سایه" داشته باشد، باز چنان آفتاب حقیقت برمی‌تاباند که در "بازی شطرنج" بعضی را مات می‌کند.»

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...