اونوره-دو-بالزاک

کودکی را در شبانه روزی و دور از مادر گذراند و از این‌رو بسیار رنج برد... تحصیلات خود را در پاریس ادامه داد و به دانشکده حقوق وارد شد. چندی نزد وکیل دعاوی و یک محضردار به کارآموزی پرداخت، سپس به راه نویسندگی افتاد. تعدادی رمان مردم­ پسند با نام‌های مستعار انتشار داد که هرگز حاضر نشد نام خود را بر آنها بگذارد. در این دوره برای دست یافتن به ثروت با سرمایه خانوادگی چاپخانه‌­ای تأسیس کرد که کار آن به ورشکستگی انجامید و تا آخر عمر هرگز از زیر بار قرض رهایی نیافت.

اونوره دو بالزاک، Balzac, Honore de رمان‌­نویس فرانسوی (1799-1850) بالزاک در شهر تور Tours در غرب فرانسه مرکزی زاده شد، کودکی را در شبانه روزی و دور از مادر گذراند و از این‌رو بسیار رنج برد. بعدها این دوره را در کتاب «لوئی لامبر» Louis Lambert وصف کرده است. از 1814 تحصیلات خود را در پاریس ادامه داد و به دانشکده حقوق وارد شد. چندی نزد وکیل دعاوی و یک محضردار به کارآموزی پرداخت، سپس به راه نویسندگی افتاد. در میان سال‌های 1820 و 1825 تعدادی رمان مردم­ پسند با نام‌های مستعار انتشار داد که هرگز حاضر نشد نام خود را بر آنها بگذارد. در این دوره برای دست یافتن به ثروت با سرمایه خانوادگی چاپخانه‌­ای تأسیس کرد که کار آن به ورشکستگی انجامید و بالزاک تا آخر عمر هرگز از زیر بار قرض رهایی نیافت. در 1829 کتاب «شوانها» (یاغیان شمال فرانسه در جمهوری اول) Les Chouans را منتشر کرد. حوادث داستان در دوره‌­ای می‌­گذرد که اهالی بروتانی Bretagne به طرفداری از حکومت گذشته بر ضد حکومت انقلابی بپا خاستند. این داستان که با تصویرهای بدیع، به صورتی کاملاً جدید و واقع‌­بینانه عرضه شده بود، دوره باروری نویسندگی بالزاک را اعلام کرد. از آن پس سال‌های زندگی بالزاک بلاانقطاع به نوشتن گذشت. در حدود نود و پنج داستان طولانی و کوتاه انتشار داد که اگرچه مافوق قدرت یک انسان است، هرگز او را از زندگی پرتلاش اجتماعی و سفرهای طولانی و ماجراهای عشقی و کوشش در زمینه سیاست و تجارت باز نداشت.

به تدریج درهای محافل ادبی و دفتر روزنامه­‌های پاریس به روی بالزاک باز شد و با نویسندگان و بازیگران تئاتر آشنا شد. در آغاز سال 1830 مجموعه شش داستان کوتاه به نام «صحنه­‌هایی از زندگی خصوصی»
Scenes de la Vie privee را منتشر کرد که بیش از پیش او را به شهرت رساند. بالزاک در مقدمه این مجموعه مکتب رومانتیسم را کهنه و فرسوده خواند و خود را مورخ آداب و رسوم زمان معرفی کرد. بدین طریق از طرفی آثارش مورد نقد یا سانسور شدید قرار گرفت و از طرف دیگر میان عامه مردم خواننده فراوان یافت. داستان «چرم ساغری» La Peau de Chagrin (1831) بر شهرت بالزاک افزود. چرم ساغری قصه‌­ای تخیلی است آمیخته با نکته‌­هایی فلسفی. جوان فقیر و ناامیدی به وسیله عتیقه­‌فروشی به چرمی سحرآمیز دست می­‌یابد که قادر است همه آرزوهای او را برآورد، اما به تدریج بر اثر استعمال سطح آن سائیده می‌شود. هرچه سائیدگی بیشتر شود، عمر صاحبش کاهش می‌یابد تا جایی که در عین لذت و قدرت و نیک‍بختی عمرش با عمر چرم پایان می‌­یابد. بالزاک در این داستان تضاد میان اراده بشر و قدرت سرنوشت را نشان می­‌دهد و با استادی شگفت‌­انگیز در نقل و بیانی پرجاذبه خواننده را پیوسته در شور و هیجان نگه می­‌دارد. بالزاک که از پیروزی و شهرت سرمست شده بود، به زندگی پرتجمل روی آورد، کالسکه خرید، اسب نگه داشت، پیش‌خدمت‌های متعدد به کار گماشت و عصای دسته نقره‌­ای به دست گرفت، خانه شخصی تهیه کرد، اثاث گرانبها فراهم آورد، در اپرا جایگاهی را به خود اختصاص داد و برای تأمین هزینه سنگین زندگی سراسر شب را در لباس بلند سفید از پارچه کشمیر و در کنار قهوه­‌جوش معروف خود، به کار پرداخت.

اونوره دو بالزاک، Balzac, Honore de

داستان «کشیش شهر تور»
Le Cure de Tours و «سرهنگ شابر» Le Colonel Chabert در 1832 منتشر شد. داستان سرهنگ شابر از آثار برجسته بالزاک است، سرهنگ شابر که خبر کشته شدنش در یکی از جنگ‌ها به طور رسمی اعلام شده است، برحسب اتفاق از جراحت مرگبار نجات می­‌یابد، به وسیله دهقانی مورد مراقبت قرار می­گیرد و پس از بهبود، به فرانسه بازمی­‌گردد، اما کسی ادعای او را نمی‌پذیرد و همسرش نیز که صاحب ثروت او گشته و از نو ازدواج کرده است، او را دیوانه می‌­خواند و سرانجام برای جلوگیری از رسوایی مقداری از اموال خود را به او وامی­‌گذارد و هرگز حاضر نمی­‌شود زندگی سعادتمندانه خود را برهم زند و سرهنگ که اقدام خودخواهانه زن را توهینی به خود تلقی می­‌کند، از همه چیز دست می­کشد و به آوارگی و تیره­‌روزی تن درمی‌­دهد و سرانجام در نوانخانه­‌‌ای درمی­‌گذرد. نبوغ خلاقه بالزاک در این داستان قهرمانانی آفریده است که حتی از دنیای واقعی واقعی‌ترند و شیوه نگارش جالب توجه و پرنقش و قدرتی که در وصف عواطف انسانی به کار برده، کتاب را به صورت شاهکاری درآورده است. در اوایل 1833 داستان «طبیب دهکده» Le Medecin de Campagne و در اواخر همین سال «اوژنی گرانده» Eugenie Grandet را منتشر کرد. اوژنی گرانده از بزرگترین آثار بالزاک به شمار می‌­آید و قدرت خارق‌العاده هنری او را به اثبات می­‌رساند.

اوژنی دختر زیبا و لطیف طبع و پدرش آقای گرانده برجسته­‌ترین چهره‌هایی­‌اند که بالزاک با قلم سحرآمیز خود در شیوه­‌ای بسیار هیجان‌­انگیز و نافذ تصویر کرده است. بالزاک در آثار این دوره محیط‌های اشرافی و طبقه کاسب‌کار پاریس و شهرستان‌ها را وصف و موضوع‌های سیاسی و اجتماعی را در خلال پیچ و خم‌های پرحادثه و افسانه‌­آمیز تشریح کرده است. در اواخر 1832 نامه‌­ای بی­‌امضا از کشور لهستان دریافت کرد، حاکی از شیفتگی فراوان زنی به آثار او. بالزاک با این دوست ناشناس که او را «زن بیگانه» می­‌خواند مکاتبه­‌ای طولانی برقرار کرد تا سرانجام او را شناخت. این زن، کنتسی لهستانی به نام «هانسکا»
Hanska بود که بالزاک نخستین بار در 1833 او را با شوهرش در سوئیس ملاقات کرد و در اوایل 1834 چندهفته­‌ای با او در ژنو به سر برد، پس از آن به پاریس بازگشت و به زندگی اجتماعی خود ادامه و کتاب «باباگوریو» Le Pere Goriot را به پایان رساند. و با این کتاب نقشه اثر عظیم خود را به نام «کمدی انسانی» Comedie Humaine ترسیم کرد و داستان باباگوریو را هسته اصلی رمان‌هایی قرار داد که قهرمانانش سلسله‌­وار در داستان‌ها جای می­‌گرفتند.

داستان باباگوریو شرح زندگی خصوصی افراد نیست، بلکه کانونی است که در آن اشخاص گوناگون با زندگی‌های مختلف پیوسته با یکدیگر درحال تلاقی‌اند. باباگوریو پیرمردی است که به تدریج همه ثروت خود را در راه تجمل­‌پرستی دو دخترش صرف می­‌کند و سرانجام ورشکسته و تهیدست و مطرود می­‌ماند و در تنهایی جان می­‌سپارد. بالزاک در این کتاب دو گروه از مردم جامعه را وصف کرده است. گروهی که مانند باباگوریو از احساس شریف و عاری از سودجویی برخوردارند و گروهی که پیوسته به یکدیگر دروغ می­‌گویند و خیانت می‌­ورزند، اما گروه شریف نیز سرنوشت بهتری از گروه دیگر ندارد و این خود برهم‌­زننده نظم اجتماع است. بالزاک در 1835 برای دیدار کنتس هانسکا به وین رفت و در بازگشت در ایتالیا داستان «زنبق دره»
Le Lys dans la vallee را منتشر کرد. در همین حال مجله کرونیک دوپاری Chronique de Paris (وقایع پاریس) را تأسیس کرد که برایش بسیار گران تمام شد و وضع مالیش را دشوار ساخت. از آن پس پیوسته مورد تعقیب ناشرانی قرار می­‌گرفت که حق­‌التألیف کتاب‌های وی را از پیش پرداخته بودند و نوشته‌­ای به دستشان نرسیده بود. بالزاک از طلبکاران رو پنهان می‌­کرد، در به روی خود می‌­بست و شتابزده به نوشتن می­‌پرداخت و دوازده تا چهار ساعت در شبانه روز کار می­‌کرد. داستان «سزار بیروتو» Cesar Birotteau (1837) داستان مؤثر و مسخره‌­آمیزی بود، آمیخته با واقعیت و نشان‌دهنده صحنه‌­هایی از زندگی در پاریس. این داستان در 1910 به صورت نمایشنامه به اجرا درآمد. «پیردختر» La Vieille Fille (1836) پرده نقاشی جالب توجهی است از زندگی در شهرستان و کشمکش‌های مالی و سیاسی و طبقاتی مردم آن. بالزاک در اواخر 1841 نقشه عظیم کتاب کمدی انسانی را به مرحله عمل درآورد و قراردادی با چهار ناشر امضا کرد که با شرکت یکدیگر آثار کامل او را به این نام منتشر کنند.

بالزاک در مقدمه این مجموعه اندیشه کلی خود را چنین بیان می­‌کند: عالم انسانی به انواع مختلف اجتماعی تقسیم شده است که هریک خطوط مشخصی را داراست و انسان مولود این اجتماعات پیوسته در حال تحول است. تنها منافع شخصی و سودجویی است که محرک اصلی همه اعمال و رفتار او به شمار می‌­آید. رمان‌هایی که در مجموعه کمدی انسانی جای گرفته است از نظر ارتباط با یکدیگر به چند دسته تقسیم می­ شود: دسته اول: مطالعات آداب و رسوم
Etudes de moeurs. دسته دوم: مطالعات فلسفی Etudes philosophiques. دسته سوم: مطالعات تحلیلی Etudes analytiques . بالزاک خود به مادام هانسکا درباره این کتاب نوشته است: «من خواسته­‌ام که جامعه را به تمامی در مغز خود جای دهم». و در جای دیگر می­‌نویسد: «زندگی هر نسل، همچون نمایشنامه‌­ای است با چهار، پنج هزار قهرمان برجسته، این نمایشنامه کتاب من است.» کمدی انسانی بنایی معظم و باشکوه است با دورنمایی از جامعه فرانسوی و از زندگی واقعی افراد آن. آقای هانسکی در 1841 درگذشت، از آن پس بالزاک تنها یک فکر در سر داشت و آن ازدواج با خانم هانسکا بود، پس به کار خود افزود تا زندگی مناسبی درخور این زن فراهم آورد. در 1846 خانه‌­ای اجاره کرد و قیمت گرانی برای اثاث آن پرداخت. در این دوره رمان‌های «دخترعمو بت» La Cousine Bette و «پسرعمو پون» Le Cousin Pons را به پایان رساند که آخرین کتاب‌های درخور توجه او بود و در سالهای 1846 و 1847 انتشار یافت. پس از آن بیمار و فرسوده گشت و از قدرت خلاقه­‌اش کاسته شد. در اوایل 1850 به کیف Kiev سفر کرد و با خانم هانسکا به پاریس بازگشت و با آنکه در طی سفر می­‌کوشید که از خستگی شدید اجتناب کند، به محض ورود به خانه در بستر بیماری افتاد و هرگز از آن برنخاست و فقط چند ماه پیش از مرگ توانست با خانم هانسکا ازدواج کند. مرگ بالزاک در ماه اوت 1850 اتفاق افتاد و در آخرین لحظه زندگی، ویکتور هوگو بر بالینش حضور داشت.

زندگی بالزاک از سی سال کار در سکوت و هیجده سال خلاقیت پرشور و هیجان در محیطی پر از نگرانی و تشویش و سرگرمی‌های گوناگون و سه سال در سراشیبی مرگ تشکیل شده است. زندگی بالزاک کاملاً مشابه زندگی قهرمانان برجسته آثارش بود که با قدرت تخیل شگفت‌­انگیزش می­‌آمیخت. صفت بارز بسیاری از قهرمانان داستان بالزاک تلاش فراوان در جستجوی ثروت و فراهم آوردن زندگی پر تجمل است که با پیروزی‌ها، شکست‌ها و ناکامی‌ها روبرو می­‌شود. بالزاک معتقد بود که برای استفاده بردن از مزایا و لذت‌های زندگی باید از حداکثر قوای حیاتی و مغزی و فکری سود جست و خود نیز با بی­‌احتیاطی فراوان این نیروی عظیم را به کار انداخت و سخاوتمندانه از این منبع سرشار در خلق آثار و در راه کامرانی و لذت استفاده برد. در میان پراکندگی و گوناگونی عجیب زندگی در یک چیز پایدار بود و آن کار بود، کاری تب­‌آلود که گاه با سرعتی باورنکردنی انجام می‌­گرفت، چنان‌که داستان باباگوریو را تنها در سه شبانه روز نوشت، اما در تجدیدنظر و اصلاح آثار خود چنان وسواس و دقت نشان می‌­داد که با وجود کهنگی دنیایی که وصف کرده، داستانهایش هنوز زنده و گویاست. بالزاک در این آثار که مجموع آن شامل پانزده تا بیست هزار صفحه است، نقاش و مفسر جامعه‌­ای است که در آن حالت جنگ مداوم میان گروه‌های مختلف هرگز پایان نمی‌­یابد. در نظر بالزاک جنگ و مبارزه از خصال طبیعی بشر است و تنها از این راه است که بشر می­‌تواند در دنیای ثروت و شهرت جایی را اشغال کند یا بر خرافات و عادات کهنه چیره شود و محیطی سرشار از نیکوکاری و شفقت پدید آورد. بالزاک با آثار خود به مکتب رمانتیسم پایان داد و پیروزی واقعیت را بر احساس و رؤیا اعلام کرد. وی گرچه در اندیشه آن نبود که مکتبی تازه بنیان گذارد، با واقع­‌بینی عمیق، جامعه را با همه مشخصاتش وصف می­‌کند و حوادث و امور کوچک را با قدرت خلاقه خود برجستگی می ­بخشد و قهرمانان دلخواه را از میان مردم برمی­‌گزیند و نمونه کمال مطلوب واقعی خویش را می‌­آفریند. بالزاک در واقع پیشوای بزرگ نویسندگان رئالیست به شمار می­‌آید.

زهرا خانلری. فرهنگ ادبیات جهان. خوارزمی.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...